دیوار کاربران


๓คh๓໐໐໓
๓คh๓໐໐໓
۱۳۹۴/۰۹/۰۱

مرغ ،آهنگ جدایی ساز کرد
ناگهان از سفره ام پرواز کرد
از فراقش قلب بشقابم شکست
قاشق و چنگال من در غم نشست

دید او فیش حقوقم را مگر؟
کاین چنین از پیش من بگرفت پر

مرغکم رفتی تو از پیشم چرا
کردی از پیش خودت کیشم چرا

من به تو خیلی ارادت داشتم
حشر و نشری با کبابت داشتم

خاطراتت مانده در کنج اجاق
سوخت قلب دیگ تفلون از فراق

ران و بال و سینه ات یادش بخیر
قلب چون آیینه ات یادش بخیر

با سس قرمز چه زیبا می شدی
خوب و دلچسب و دلارا می شدی

ای فدای ژامبون رنگین تو
سوپ های داغ و آن ته چین تو

ناز کم کن پیش ماها هم بیا
لطف کن ،یک شام، اینجا هم بیا

دستمان از گوشت دور است ای نگار
پس تو دیگر اشکمان را در نیار

زندگی بی تو جهنم می شود
سکته ،اسبابش فراهم می شود

ای فدای قُد قُدایت باز گرد
این دل و جانم فدایت باز گرد

بی تو باور کن که مردن بهتر است
از جهان تشریف بردن بهتر است

از خر شیطان بیا پایین عزیز
عشوه کم کن ،زهر در جامم مریز

تازگی از دیگران دل می بری
هرکه بامش بیش ،با او می پری

در نبودِ هیکل زیبای تو
دلخوشم با سنگدان و پای تو

پس چه شد آن بال های خوشگلت
لک زده است این دل برای شنسلت

ذهن یخچالم پُر است از یاد تو
بازگرد ای خوشگل تو دلبرو

تخم خود را لا اقل از ما نگیر
تا که با خاگینه اش گردیم سیر

پریسا
پریسا
۱۳۹۴/۰۹/۰۱


farrzad
farrzad
۱۳۹۴/۰۹/۰۱

موافقم

درود بر شما

a1557d
a1557d
۱۳۹۴/۰۹/۰۱

اگر کسی را دیدید که از کوچکترین چیزها لذت می برد،

محو طبیعت می شود،

کمتر سخت می گیرد،

می بخشد،

می خندد،

می خنداند و با خودش در یک صلح درونی ست،

او نه بی مشکل است نه شیرین مغز!

او طوفان های هولناکی را در زندگی پشت سر گذاشته و قدر آنچه امروز دارد را می داند.

او یاد گرفته است که لحظه لحظه ی زندگی را در آغوش بگیرد ...
گرگa1557d

mahtab13
mahtab13
۱۳۹۴/۰۸/۳۰

زن که باشی
تمام انگشتانت را بو می کنی
شاید عطر گس مردانه اش را جا گذاشته باشد

زن که باشی
تمام تارهای موهایت را به باد می دهی
شاید عطر زنانه ات مشامش را بیدار کند

a1557d
a1557d
۱۳۹۴/۰۸/۲۹

وقتي كه شب

به خانه برمي گردي

و صداي كليد را در قفل مي شنوي

بدان كه تنهايي...!!!

وقتي كليد برق را مي زني

صداي تيک را ميشنوي

بدان كه تنهايي...!!!

وقتي در تخت خواب

از صداي قلب خودت نمي تواني بخوابي

بدان كه تنهايي...!!!

وقتي كه زمان

كتاب ها و كاغذ ها را در خانه مي جَود

و تو صدايش را مي شنوي

بدان كه تنهايي...!!!

اگر صدايي از گذشته

تو را به روزهاي قديمي دعوت كند

بدان كه تنهايي...!!!

و تو

بي آن كه قدر تنهايي را بداني

دوست داري خودت را خلاص كني

اگر اين كار را هم بكني

باز تک و تنهايي...!!!
گرگa1557d

farshad88
farshad88
۱۳۹۴/۰۸/۲۷

ثانیه به ثانیه عمر را با لذت سپری کن
در هر کار و هر حال
کار ، تفریح ،رانندگی ،آموختن، مطالعه، آشپزی،نظافت ، خوردن و آشامیدن، عشق ورزی، حرف زدن، سکوت و تفکر، رابطه، نیایش و....
زندگی فقط در رسیدن به هدف خلاصه نشده
مابه اشتباه اینگونه میاندیشیم:
درسم تمام شود راحت شوم
غذایم را بپزم راحت شوم
اتاقم را تمیز کنم راحت شوم
بالاخره رسیدم.... راحت شدم
اوه چه پروژه ای... تمام شود راحت شوم

تمام شود که چه شود؟
مادامی که زنده هستیم و زندگی میکنم هیچ فعالیتی تمام شدنی نیست بلکه آغاز فعالیتی دیگر است....

پس چه بهتر که در حین انجام دادن هر کاری لذت بردن را فراموش نکنیم نه مانند یک رباط فقط به انجام دادن بپردازیم به تمام شدن و فارغ شدن....

a1557d
a1557d
۱۳۹۴/۰۸/۲۷

نیستی
و کوچه های تنهایی ام را
هیچ شمعی
روشن نمی کند
بی تو
هر شب
شام ِ غریبان است

hanisa
hanisa
۱۳۹۴/۰۸/۲۵


http://www.hamkhone.ir/member/29917/blog/view/236267/

a1557d
a1557d
۱۳۹۴/۰۸/۲۵

ﺳﺮ ﮐﻼ ﺱ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ گفتم ﺍﻧﺸﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ .

“ﺍﮔﺮ ﻣﺪﯾﺮﻋﺎﻣﻞ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ؟"

ﻫﻤﻪ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ، ﺑﻪ ﺟﺰ ﯾﮑﻨﻔﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ.

ازش پرسیدم: ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻧﻮﯾﺴﯽ؟

گفت: ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺗﺎ ﻣﻨشی بیاد تایپ کنه

ینی قوه تخیلش هلاکم کرد!!!!