بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    پارک بازی

  • تعداد نظرات : 79
  • ارسال شده در : ۱۳۹۵/۰۳/۱۹
  • نمايش ها : 557


By Hamkhone.ir

منِ حدوداً 80 سانتیمتری از پله های سرسره ی فکر می کنم 2، 3 متری،که شبیه یک غول آهنی کنار رودخانه بود، با لِی لِی بالا می رفتم و ویــــــــــــــــــــژ.....

اگر اسمش رو بشود پارک گذاشت، پارک ما همین یک سرسره را داشت با دو الاکلنگ که جای نشستن نداشتند...تا یک روز تاب و رنگ های زرد و قرمز و آبی را به این مجموعه ی آهنی ناقص اضافه کردند.

در روزهای اول دروغ نگفته باشم بعد از یک ساعت در صف وایسادن 10 عدد تاب خوردن نصیبمان می شد،بماند که چقدر سر و کله ی بچه ها به لبه ی تاب خورد و شکست...

آنوقت ها پارک ها جای نشستن و نظارت مادران و اولیا  نداشت،معمولاً بچه ها خودشان از پس خودشان بر می آمدند،مگر کار خیلی بیخ پیدا می کرد که بچه ای فین فین کنان با بغض می گفت:" الان میرم به مامانم میگم"...که اگر با فشار سنج فشارِ بچه ی تهدید شده را می گرفتی احتمالاً به نزدیک صفر میل می کرد و رنگ و رویش کم از زردچوبه نمی نمود...

بماند...

 

چند وقت پیش حدود ساعت یک نیمه شب توی پارک قدم می زدیم. کسی در پارک نبود به جز من و اخوی و دایی ودایی زادگانم، که آنها هم ماشالا واسه خودشان یک پارچه خانوم و آقا شده اند، مقصودم این است که بزرگ اند.همینطور که قدم می زدیم،چشممان به پارکِ بازیِ رنگارنگِ بچه ها افتاد،که آدم را یاد خانه ی شکلاتی می انداخت...

چشممان برقی زد ...

 تاب و الاکلنگ که پایمان هم توی شان جا نمی شد، بدون اینکه حرفی رد و بدل کنیم هم قدم به سمت سرسره ی کوچک پیچُ واپیچ رفتیم...

به سختی از تونلِ پلاستیکیِ تنگِ سرسره ی نیم وجبی بالا رفتیم و پنج نفری کیپِ هم آن بالا رسیدیم و به نفس افتاده و هن هن کنان فکر می کردیم اگر سر بخوریم در مسیر گیر می کنیم یا رد می شویم،که در همین موقع نور چراغ قوه و صدای سوت ما را از عالم بچّگی بیرون کشید...

بعلـــــــه نگهبان پارک بود..شروع کرد به دعوا کردنِ ما کودکان دراز، که بیایید پایین!آنجا چه می کنید!..خواستیم سر بخوریم که نگهبان وظیفه شناس مجبورمان کرد همان تونل تنگ و تاریک را که با زحمت فتح اش کرده بودیم، پایین بیاییم...

خلاصه ما ماندیم و دستی که در چیدن میوه ی کوچکی از کودکی در هوا ماند...

به همان قدم زدن معمولی مان ادامه دادیم...و من فکر می کردم پارک های کودکی مان با اینکه شبیه خانه شکلاتی نبود و  هرچقدر هم که باعث زخمی و کبود شدن دست و پا و سرمان می شد در عوض رده سنی نداشت و در آن تو با هر سنی، کودکی بودی که می خواستی بازی کنی...

نظرات دیوار ها


minee
ارسال پاسخ

Navidaliabadi :
رفتم دهه هفتاد.ممنون


minee
ارسال پاسخ

unerground2 :
لایک


Navidaliabadi
ارسال پاسخ

رفتم دهه هفتاد.ممنون

unerground2
ارسال پاسخ

لایک

saman11
ارسال پاسخ

minee :
ممنون آقا حسین از اینهمه انرژی که میدین:)
خوشحالم نوشته هامو دوست دارین{67}


minee
ارسال پاسخ

saman11 :
چقدر زیبا و روان مینویسید:)
همیشه از خوندنه داستان نوشته هاتون لذت میبرم
آفرین و درود{67}

ممنون آقا حسین از اینهمه انرژی که میدین
خوشحالم نوشته هامو دوست دارین

saman11
ارسال پاسخ

چقدر زیبا و روان مینویسید
همیشه از خوندنه داستان نوشته هاتون لذت میبرم
آفرین و درود

minee
ارسال پاسخ

manam :
آخی برای همه خاطره هست{r1}

آره

مريم
ارسال پاسخ

آخی برای همه خاطره هست

minee
ارسال پاسخ

sabaa :
اون تاب و سرسره های قدیمی فیری سایز بودن,از بچه دوساله تا رضازاده میتونستن ازش استفاده کنن,
ولی الان رده سنی دارن,فوقش مدیوم و لارج باشن {17}

آرهمنم مشکلم همینه...وقتی رده سنی دارن باید واسه رده سنی بالای سیزده سالام پارک بسازن

صبا
ارسال پاسخ

Behzad2016 :
شرمنده دست خودم نیست
آلرژی دارم بش

اشکال نداره,خوبه که گفتی

Behzad2016
ارسال پاسخ

sabaa :
ببخشید :|
محبت آمیز بود.:)

شرمنده دست خودم نیست
آلرژی دارم بش

صبا
ارسال پاسخ

minee :
چاق نیستم{4}
نیم وجب تابه{5}

اون تاب و سرسره های قدیمی فیری سایز بودن,از بچه دوساله تا رضازاده میتونستن ازش استفاده کنن,
ولی الان رده سنی دارن,فوقش مدیوم و لارج باشن

صبا
ارسال پاسخ

Behzad2016 :
از این کلمه بدم میاد :|

ببخشید
محبت آمیز بود.

Behzad2016
ارسال پاسخ

minee :
چاق نیستم{4}
نیم وجب تابه{5}

نمیدونم دیگه
من جا میشم

minee
ارسال پاسخ

Behzad2016 :
{7}
کمتر بخور تا بتونی سوار شی

چاق نیستم
نیم وجب تابه

Behzad2016
ارسال پاسخ

sabaa :
آخی:)

از این کلمه بدم میاد

Behzad2016
ارسال پاسخ

minee :
من که جا نمیشم:هوف
نکنه مثل خاله ریزه قاشق سحر آمیز داری کوچیک میشی:-/


کمتر بخور تا بتونی سوار شی

صبا
ارسال پاسخ

aryan_ :
کچلم هست {7}

لایک

Behzad2016
ارسال پاسخ

aryan_ :
کچلم هست {7}


minee
ارسال پاسخ

Behzad2016 :
اتفاقا خیلی هم فاز میده {7}

من که جا نمیشم
نکنه مثل خاله ریزه قاشق سحر آمیز داری کوچیک میشی

Behzad2016
ارسال پاسخ

minee :
{trol3}
هرجور فک می کنم جا نمیشه...:lanati
سوار نشو خراب میشه..مال بچه هاست{5}{12}

اتفاقا خیلی هم فاز میده

aryan_
ارسال پاسخ

Behzad2016 :
چن رو پیش رفتم سوار شدم
یکی از مزایای لاغری و کوتاهی قد {7}

کچلم هست

aryan_
ارسال پاسخ

sabaa :
اصلا تا تو بیای بچه دار بشی دیگه اون پارکای کوفتی وجود نداره!

یعنی قشنگ از زندگی و تشکیل خانواده ناامیدت کردم با این حرف {1}



شما دشمناننه پارکایه خوبین


minee
ارسال پاسخ

Behzad2016 :
چن رو پیش رفتم سوار شدم
یکی از مزایای لاغری و کوتاهی قد {7}


هرجور فک می کنم جا نمیشه...
سوار نشو خراب میشه..مال بچه هاست

صبا
ارسال پاسخ

Behzad2016 :
چن رو پیش رفتم سوار شدم
یکی از مزایای لاغری و کوتاهی قد {7}

آخی

Behzad2016
ارسال پاسخ

minee :
واقعا؟؟؟؟{17}

چن رو پیش رفتم سوار شدم
یکی از مزایای لاغری و کوتاهی قد

minee
ارسال پاسخ

Behzad2016 :
من هنو تو تابا جا میشم {7}

واقعا؟؟؟؟

minee
ارسال پاسخ

sabaa :
:-x ممنون.

خواهش میشه

minee
ارسال پاسخ

sabaa :
اصلا تا تو بیای بچه دار بشی دیگه اون پارکای کوفتی وجود نداره!

یعنی قشنگ از زندگی و تشکیل خانواده ناامیدت کردم با این حرف {1}


Behzad2016
ارسال پاسخ

من هنو تو تابا جا میشم

صبا
ارسال پاسخ

minee :
برات می فرستم:-*

ممنون.

صبا
ارسال پاسخ

aryan_ :
چرا اشتباه برداشت میکنین هی :-w

من شاید راحت تر باشم با پارکایه جدید و بچم آسیب نبینه ولی حس میکنم بچم بیشتر با اون پارکا کیف میکنه هرچند خطرش زیاده و این کاره منو سخت میکنه :|

اصلا تا تو بیای بچه دار بشی دیگه اون پارکای کوفتی وجود نداره!

یعنی قشنگ از زندگی و تشکیل خانواده ناامیدت کردم با این حرف

aryan_
ارسال پاسخ

sabaa :
ای بابای خودخواه {trol19}

چرا اشتباه برداشت میکنین هی

من شاید راحت تر باشم با پارکایه جدید و بچم آسیب نبینه ولی حس میکنم بچم بیشتر با اون پارکا کیف میکنه هرچند خطرش زیاده و این کاره منو سخت میکنه

aryan_
ارسال پاسخ

marya1370 :
درد داشت? {trol15}

ن

آخ آخ=آخجون.....همه چیو باید واستون ترجمه کرد

aryan_
ارسال پاسخ

minee :
به نظرم این خانه شکلاتیا خیلی مناسب بچه هاست ..اصلا تو نباید ارتباط برقرار کنی{7}
خوشحالم دوست داشتی{38}

من خودمو کوچیک کردم دیدم مرتبط نشدم