+5+

مقصد …

مال ِ شهر ِ قصّه ی ِ بچّه گی ها ست …

دنیای ِ آدم بزرگ ها …

فقط جادّه دارد …!

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،

می خواهم بدانم،

دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای

خوشبختی خودت دعا کنی؟

هر کی هم که به ما گفت خوش تیپ برگشتیم دیدیم یا حراست دانشگاست یا گشت ارشاد

متن ترانه خوشه چین از استاد ایرج بسطامی

من که فرزند اين سرزمينم
در پي توشه اي خوشه چينم
شادم از از پيشه ي خوشه چيني
رمز شادي بخوان از جبينم

قلب ما، بود مملو از شادي بي پايان
سعي ما، بود بهر آبادي اين سامان
خوشه چين، کجا اشک محنت به دامن ريزد
خوشه چين، کجا دست حسرت زند بر دامان

اي خوشا، پس از لحظه اي چند، آرميدن، همره دلبران خوشه چيدن
از شعف، گهي همچو بلبل، نغمه خواندن، گه از اين سو به آنسو پريدن
قلب ما بود.......

برپا بود جشن انگور، اي افسونگر نغمه پرداز
در کشور سبزه و گل، با شور و شعف نغمه کن ساز
قلب ما.......

پخش آهنگ در پروفایلم

یچاره سنگی که از دست کودکی رها میشود

بسوی گنجشکی ! نمی داند که دل کودک را

بشکند یا دل گنجشک را.......!!!!

آموخته ام هرگاه کسی یادم نکرد؛ من یادش کنم

، شاید او تنهاتر از من باشد

بهترین آدمهای زندگی شما آنهایی هستند
که چایتان پیش هم یخ کرده است . . . !

+5

برای قصه ای که با

“یکی بود و یکی نبود” شروع میشود

پایانی بهتر از

آوارگی کلاغ نمی توان نوشت…

ایـטּ روزهـ ـا (!)

تَلخَمْـ

تـَلـــخْ (!)مـے نویسَـمـ

تـَلـــخْ فکـ ـر مـے‌کُـنمــ

ایـטּ روزهـ ــا(!)(!)

دَستــْ(!) بـَرבاشتـﮧ ـ‌اَم اَز تَوَجُــﮧ بـ‌ـے وَقفــﮧ

به حُضـور آבم هـآ پَرهـیز مـے‌‌کُنمـــ!!!

از ثَبتِـــ وجـوב‌هایـ‌ـے که مانـבگارے نـَבارَنـَב

...ایـטּ روزهـ ـا ،

تـَلـــخْ تَر از هَمیشــﮧ(!)

از همــﮧ ے آבم‌هآ بریـבه امــ...!!!