بلاگ كاربران


در اولین صبح عروســی ، زن و شوهــر توافق کردند
که در را بر روی هیچکس باز نکنند
ابتدا پدر و مادر پسر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند....
اما چون از قبل توافق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکرد!
ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند .
زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند.....
اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت :
نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم!؟
شوهر چیزی نگفت ، و در را برویشان گشود!
سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد .
پنجمین فرزندشان دختر بود . برای تولد این فرزند ، پدر بسیار شادی کرد
و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد
مردم متعجبانه از او پرسیدند :
علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست ؟
مرد بسادگی جواب داد :

♥چون این همون کسیه که درو به روم باز می کنه!

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


shadi1357
ارسال پاسخ

جالب بود
مرسی
واقعا هم همین طوره

mona_rt
ارسال پاسخ

خیلی خوب و جالب بود..
دست بالای دست بسیار است.. ! ممنون   

Asma62
ارسال پاسخ

Khili ghashang bod.
Mersy aziz.

shabgardetanha
ارسال پاسخ

^_^ likeeeeeee