بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
من اهل تبریزم(طنز)
- تعداد نظرات : 0
- ارسال شده در : ۱۳۹۴/۰۷/۰۷
- نمايش ها : 539
اهل تبریزم
روزگارم هی بد نیست
جیب خالی دارم،خرده پولی ،سر سوزن ذوقی
استادی دارم بدتر از عزراییل
درسهایی بدتر از تلخی زهر
و کلاسی که در این دانشگاست
جنب دستشویی ها
پشت آن برج بلند
من یک دانشجویم
رشته ام آش رشته ای
درسهایم بدتر از حسن کچل
من جنون را هر دم لا به لای جزوه ها میبینم
در جزوه ی من جریان دارد چرت
جریان دارد پرت
همه ی فکر و توانم متزلزل شده است
اهل دانشگاهم
قبله ام استاد
جانمازم نمره
من جزوه هایم را وقتی میخوانم
که امتحانش را استاد
گفته باشد فرداست
من امتحانم را پی فکر برای تقلب میخوانم
کاغذ تقلب من از پشت برگه ام پیداست
برگه ی تقلب را من پی غفلت استاد عزیز
می خوانم پی خونسردی خود
جواب سوال میرود دهان به دهان
می رسد دست به دست
جواب سوال من، جواب دوستان است
اهل تبریزم...
پیشه ام علافیست
جیب های خالی دارم
پدری دارم، حسرتش یک شب خواب
دوستانی همه از دم ناباب
ودختری که مرا کرده جواب
گاه گاهی درمیروم از تو کلاس
میروم تا بوفه که با خوردن چای ونبات
این دل سوخته ام تازه شود
چه خیالی چه خیالی میدانم
میدانم از پس ناچاریست
خوب میدانم آخر ترم هم باز کار من زاری و دربه دریست
خوب میفهمم سهم آینده ی من بیکاریست
اهل آوازم
گاه گاهی میگویم شعری تا بلرزد سهراب در قبر
میگویم شعری تا ببیند دست خط ضایع من
استادم پشت بوفه ی دانشگاه، پشت ساندویچی
استادم پشت دستشویی ها مانده است
استادم وقتی نیامد،همه خوشحال پریدند ز جا
دوستانم میکشیدند کاریکاتور استاد بر تخته سیاه
استادم وقتی نیامد فضای کلاس دگرگون شد
مدیر دانشگاه از من پرسید:ساعت چند است؟
من از او پرسیدم:فلکه ی ساعت کجاست؟
استاد من نقاشی هم میکرد
حرف چرت هم میگفت
حرف چرت هم می ساخت
صدای گندی هم داشت
کلاس ما در طرف سایه ی نادانی بود
کلاس ما جای عاشق شدن است
کلاس ما جای نقطه نگاه دختران و پسران
کلاس ما شاید اندکی بوی علم گرفته بود
جمع دو عدد را میافتم با ماشین حساب
جواب سوالات را میکردم پیدا از روی گام به گام
نخستین نظر را ایجاد نمایید !