بلاگ كاربران


  • کفش آهنی

  • من دیگه خسته شدم بس که چشام خیسه و نم خوب ببینم و بفهمم و بازم چیزی نگم  من دیگه بریدم از بس که شکستم از خودی توی آیینه خیره شم بگم به چشمام چی شدی؟    خسته‌م از حرفای خوب و بی سر و ته، بی‌ثمر حسرت یه عمر رفته، عقده‌های تازه‌تر  متنفرم از آدمای بی‌مغز و شلوغ از کتابایی با اسمای قشنگ، متن دروغ  دیگه نوبت توئه خسته شی دن…
  • هیاهوی زندگی

  • در هیاهوی زندگی دریافتم :     چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت  درحالیکه گویی ایستاده بودم...   چه غصه هایی که فقط باعث سپیدی موهایم گشت  در حالیکه فقط قصه کودکانه ای بیش نبود...   دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمیشود.... به همین سادگی....   کاش نه میدویدم و نه غصه میخوردم فقط او را میخواندم...…
  • دشمن

  • برای دشمنانت، کوره را آنقدر داغ مکن که حرارتش خودت را هم بسوزاند!
  • قدرت شخصی

  • قدرت شخصی عبارتست از توانایی ایستادن روی دوپای خود و داشتن لبخندی بر لب و بودن و ماندن در میان دنیایی که میلیونها شیوه و راه برای خرد کردن و شکست شما در سر دارد ...
  • میان خود و خدا

  • اگر مهربان باشي تو را به داشتن انگيزه هاي پنهان متهم ميکنند ولي مهربان باش   اگر موفق باشي دوستان دروغين و دشمنان حقيقي خواهي يافت ولي موفق باش اگر شريف و درستکار باشي فريب ميدهند،ولي شريف و درستکار باش آنچه را در طول ساليان سال بنا نهاده اي شايد يک شبه ويران کنند ولي سازنده باش اگر به شادماني و آرامش دست يابي حسادت ميکنند ولي شادمان باش نيکي هاي درونت را فراموش ميکنند ولي نيکوکار باش بهترينه…