دیوار کاربران


liko2536
liko2536
۱۳۹۲/۰۸/۲۰

نیما جان انشاءالله پدر شما هر چه زود تر سلامتی خودشون رو بدست بیارن
ما هم در این عاشورای حسینی
پای دیگ های نذری برای سلامتی و شفای ایشون دعا میکنیم

Tadvingar
Tadvingar
۱۳۹۲/۰۸/۲۰

بیدلم تنها ولی مهتاب را با عشق میخوانم

تکیه ام بیجاتر از بیدو تهی تر از سیاهیهاست میدانم

لیک تو

ای یارب درد اشنای من

چرا جامی زمی دادی به من کز این پلیدیها فراوانم

سحر هنگام بی تابی تو ای یارب مرا یابی؟

میان آن همه درد دل و آهی که میسازم

نمی دانی دلم گوینده صد آشناییهاست

ولیکن جا ن دل

از من مخواه انرا که در احساس همراهم

درون کوزه ای گم کرده ام آن آب یکتا را

تو ای جانا طلب کن آن ثباتی را که در بیراهه می مانم

نمی دانم کجا گردم کجا جویم کجا هستم

تو ای تنها دلیل من

مرا جامی بده یادی بده

کز خواب بیزارم

این هم یکی دیگه از دست نوشته هام

باعثش امشب عزیزی بود که عزیزش توی بیمارستان بستریه وتقاضای دعا داره از همه شما دوستان

واسه سلامتی پدر نیما دعا کنید

ida20
ida20
۱۳۹۲/۰۸/۲۰

باران که می زند ، هـمه چیز تازه می شود

حتّی داغِ نبودن ِ تو ...

parichehr2013
parichehr2013
۱۳۹۲/۰۷/۲۹

تنهایی یعنی ..

منتظر هیچ کس نباشی

یعنی قراری .. جایی .. دلهره ای .. لحظه ای
......
نداشته باشی

تنهایی همان دلتنگی نیست

در دلتنگی ها کسی حضور دارد...

pari26
pari26
۱۳۹۲/۰۷/۱۵

اجازه هست که عشقتو،توکوچه هادادبزنم؟

روپشت بوم خونه هااسمتوفریادبزنم؟

اجازه هست که هرنفس ترانه بارونت کنم؟

ماه وستاره روبازم فدای چشمونت کنم؟

اجازه هست که خنده هات قلبموازجابکنه؟

بهت بگم عاشقتم،دوست دارم یه عالمه

اجازه هست نگاهتو،توخاطرم قاب بکنم؟

چشمی که بدخواهمونه،به خاطرت خواب بکنم؟

اجازه فریادبزنم:توقلبمی تابه ابد؟

بدون اگه رسوابشم به خاطرت خوبه،نه بد!

اجازه هست دریاباشم،کویرروپیمونه کنم؟

توصدف دلم بشی،من تودلت خونه کنم؟

اجازه هست....؟؟

pari26
pari26
۱۳۹۲/۰۷/۱۵

جام می و چشم خمار و من و تو
باده نوشیم به مستی پی در پی هم با عشوه تو
صورتمان سرخ شود از مزه می
بی گمان مست شدیم ماهم با عشوه تو
درد دل و زخم زبان را بخریدم به جان
هر زخمه ای بر تن ما هدیه بر جام می و بوسه تو
آتشی است بی گمان در دل من با غمزه چشمان خمارت
عشوه بس کن که خمارم از داغ لب تو
نازنیم من که خمارم تو بیا با می و پیمانه خود پیش و برم
باز بکن ناز تا بکنم جان ز قفس به فدای لب تو(کندن)
تا بگیری تو دگر بار از دلم مل به سبویت
من بمیرم به بر ات با بوسه ای از داغ لب تو

mahsa_92
mahsa_92
۱۳۹۲/۰۷/۰۴

دوست کسی است که من با او میتوانم صمیمی باشم و جلوی او با صدای بلند فکر کنم.