بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    بی معرفت رفتی؟

  • تعداد نظرات : 0
  • ارسال شده در : ۱۳۹۴/۰۴/۲۹
  • نمايش ها : 250

اگر میدانستم ماندنت موقتیست هیچگاه محال را از خداوند تمنا نمیکردم….

اگر میدانستم رفتنت حتمیست هیچگاه بابت هیچ اشک نمیریختم…

اگرمیدانستم نگاهت /حرفهایت/ سکوتت/ بی معنیست و تنها عادتی بیش نیست.هیچگاه برای با تو بودن نذر نمیکردم….

بی معرفت رفتی….؟

نگاهم پشتت خشک شد …..نیم نگاهت را میخواستم…..جان دوباره بگیرم …..بیمعرفت رفتی؟

دلم ماند … دلم در ماند …. مات شد…..مات رفتنت شد….

بی انکه سیر شودازتو…….جان داد /مرد. پی علامت سوالی که جوابش چه بی منطق بود….

کجا باید بگردم بدنبال راه فرار از خاطره هایت ….

خاطره هایت درد است….معنای سکوت وبغضم را کجا جستجوکنم ؟

کجا بگردم بدنبال فراموشی ات بی وفا….؟

چگونه فراموشت کنم ….؟ صبر کن

جواب سوالهای تکراری ام را بده بعد راهی شو

قسم به قاصدکی که زیبایی اش جان داد در پی باد

و چه بی ریا چه بیتوقع سپرد هرانچه ازپاکی اش بود …..

من برایت همان قاصدک هستم

جواب سوالهایم را بده بعد برو……

,و این قصه ی تکراری زنان ضعیفه صفت است در مقابل مردان قدرت دوست
انجا که چه زیبا به جای پاسخ به دل شکسته شده ی زنان پشت میزنند بر لب روسپیان شهر بوسه…..

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !