بلاگ كاربران


سلام

نمیدونم چرا دارم اینو مینویسم ... گاهی وقتا ادم فقط دلش میخواد بنویسه ...
پس منم مینویسم ولی خیلی خلاضه و مفید ... مینویسم تا شاید روزی روزگاری اونی که باید بخونه بخونه ! 

نمیدونم هنوز کسی اینجا میاد و با وجود اپلیکیشن های موبایل کسی اینجا میاد یا نه. ولی داستانی رو میخوام براتون بگم از تجربه خودم ...

درست دو سال پیش بود شاید هم دو سال و نیم پیش که به گفته یکی از دوستام اومدم اینجا که البته لازم به ذکره بگم اون زمان این سایت با دامنه دیگه ای به نام همسخن  کار میکرد و بعد ها به همخونه تغییر کرد.

تو همین سایت بود که با تنها عشق زندگیم اشنا شدم . 

داستانای زیادی رو تو این دو سال باهم داشتیم و بنا به دلایلی زیادی از هم جدا شدیم . 

دلم براش تنگ شده . دیگه نه شماره ای دارم ازش و نه ایدی و یا هیچ پل ارتباطی . 

هه ... وقتی شروع کردم به نوشتن خیلی حرفا تو دلم بود. ولی الان ک فکر میکنم میبینم بنظرم برای کسی اهمینی نمیتونه داشته باشه این مسایل

خلاصه الان دیگه خبری ازش ندارم ولی دلم خیلی براش تنگ شده . 

اگر این ظرفا گذرت خورد یادم کن

 

-شاهین

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


мя_κıпɢ
ارسال پاسخ

سلام؛خوش اومدی...
سخت نگیر..