دیوار کاربران


sina555
sina555
۱۳۹۴/۰۴/۲۷

یک دقیقه سکوت!

یک دقیقه سکوت!

بخاطر تمام ارزوهایی که در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند!

بخاطر امیدهایی که به ناامیدی مبدل شدند

بخاطرشبهایی که با اندوه سپری کردیم!

بخاطر قلبی که زیر پای کسانی که دوسشان داشتیم له شد!

به خاطر چشمانی که همیشه بارانی ماندند!

یک دقیقه سکوت!

به احترام کسانی که شادی خود را باناراحت کردنمان بدست اوردند!

بخاطر صداقت که این روزها وجودی فراموش شده است!

بخاطر محبت که بیشتر از همه مورد خیانت واقع گردیده!

یک دقیقه سکوت بخاطر حرفهای نگفته!

برای احساسی که همواره نادیده گرفته می شود

olduz55
olduz55
۱۳۹۴/۰۴/۲۶

يک تاجر آمريکايي نزديک يک روستاي مکزيکي ايستاده بود. در همان موقع يک قايق کوچک ماهيگيري رد شد که داخلش چند تا ماهي بود. از ماهيگير پرسيد:چقدر طول کشيد تا اين چند تا ماهي رو گرفتي؟
ماهيگير:مدت خيلي کمي.
تاجر:پس چرا بيشتر صبر نکردي تا بيشتر ماهي گيرت بياد؟ ماهيگير: چون همين تعداد براي سير کردن خانواده ام کافي است.تاجر:اما بقيه وقتت رو چيکار مي کني؟
ماهيگير:تا دير وقت مي خوابم, يه کم ماهي گيري مي کنم, با بچه ها بازي ميکنم بعد ميرم توي دهکده و با دوستان شروع مي کنيم به گيتار زدن.خلاصه مشغوليم به اين نوع زندگي تاجر:من تو هاروارد درس خوندم و مي تونم کمکت کنم. تو بايد بيشتر ماهي گيري کنياون وقت مي توني با پولش قايق بزرگتري بخري و با درآمد اون چند تا قايق ديگر هم بعدا اضافه ميکني. اون وقت يه عالمه قايق براي ماهيگيري داري.
ماهيگير: خوب, بعدش چي؟
تاجر: به جاي اينکه ماهي ها رو به واسطه بفروشي اونا رو مستقيــما به مشتري ها ميديو براي خودت کارو بار درست مي کني... بعدش کارخونه راه مي اندازي و به توليداتش نظارتميکني...اين دهکده کوچک رو هم ترک مي کني و مي روي مکــــزيکوسيتي! بعد از اون هملوس آنجلس! وازاونجا هم نيويورک... اونجاست که دست به کارهاي مهم تري مي زني...ماهيگير:اين کار چقدر طول مي کشه؟
تاجر: پانزده تا بيست سال.
ماهيگير: اما بعدش چي آقا؟
تاجر: بهترين قسمت همينه,دريک موقعيت مناسب که گير اومد ميري و سهام شرکت رو به قيمت خيلي بالا مي فروشي! اين کار ميليون ها دلار برات عايدي داره.
ماهيگير: ميليون ها دلار! خوب بعدش چي؟
تاجر: اون وقت بازنشسته مي شي! مي ري يه دهکــده ي ساحلي کوچيک! جايي که مي توني تا دير وقت بخوابي! يه کم ماهيگيري کني, با بچه هات بازي کني! بري دهکده و تا ديروقت با دوستات گيتار بزني و خوش بگذروني.

olduz55
olduz55
۱۳۹۴/۰۴/۱۸

چارلین چاپلین در مورد زنش می گوید : سال اول ازدواجمان آنقدر دوستش داشتم که می خواستم او را بخورم و در سال های بعدی از این که در سال اول او را نخورده بودم تا تمام شود پشیمان بودم

iman5541
iman5541
۱۳۹۴/۰۴/۱۴

ﻣﻦ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﻲ ﭘﺎﻱ ﻣﻦ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﭼﺎﻳﻲ
ﻣﻴﺮﻳﺰﻩ بابام ﻣﻴﮕﻪ ﻣﮕﻪ ﻛﻮﺭﻱ...

.ﺍﻣﺎ ﭘﺎﻱ بابام ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ
ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﻣﻴﮕﻪ ﻛﺪﻭﻡ ﺧﺮﻱ ﺍﻳﻨﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ...

iman5541
iman5541
۱۳۹۴/۰۴/۱۴

حاضرم با توپ پلاستیکی بازی کنم تا بهم بگن بچه!
ولی حاضر نیستم با قلب یه دختر بازی کنم
تا به من بگن مرد...
.
.
.
.
.
.

.
خداکنه با این پست یکی دو تا مخ بزنم الهی به امید خودت!

iman5541
iman5541
۱۳۹۴/۰۴/۱۴

ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﭘﺎﺭﮎ، ﯾﮑﯽ ﮔﻮﺯﯾﺪ ﻣﻦ ﺑﻠﻨﺪ
ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ، ﯾﺎﺭﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺗﻮﯼ ﺗﻮﺍﻟﺖ ﮔﻔﺖ ﮐﻮﻧﻪ
ﺩﯾﮕﻪ، ﻫﺎﯾﺪﻩ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﻧﻪ!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺗﻮ ﻋﻤﺮﻡ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﻗﺎﻧﻊ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ

iman5541
iman5541
۱۳۹۴/۰۴/۱۴

ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﭘﺎﺭﮎ، ﯾﮑﯽ ﮔﻮﺯﯾﺪ ﻣﻦ ﺑﻠﻨﺪ
ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ، ﯾﺎﺭﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺗﻮﯼ ﺗﻮﺍﻟﺖ ﮔﻔﺖ ﮐﻮﻧﻪ
ﺩﯾﮕﻪ، ﻫﺎﯾﺪﻩ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﻧﻪ!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺗﻮ ﻋﻤﺮﻡ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﻗﺎﻧﻊ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ

iman5541
iman5541
۱۳۹۴/۰۴/۱۴

ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺑﻌﺪ ﯼ ﻣﺪﺕ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ....
.
.
.
ﺗﻤﺎﻡ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺎ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﺷﻐﺎﻝ ﺑﺯﺍﺭﻥ ﺩﻡ ﺩﺭ ...
ﯾﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﻓﻠﺞ ﺑﻮﺩ !!
ﺍﻭﻧﻢ ﺩﻡ ﺩﺭ ﻗﺪﻡ ﻣﯿﺰﺩ !!

olduz55
olduz55
۱۳۹۴/۰۴/۱۴

به ياد داشته باش هر وقت دلتنگ شدي به آسمان نگاه كن . كسي هست كه عاشقانه تو را مي نگرد و
منتظر توست . اشكهاي تو را پاك مي كند و دستهايت را صميمانه مي فشارد . تو را دوست دارد فقط به
خاطر خودت . و اگر باور داشته باشي مي بيني ستاره ها هم با تو حرف مي زنند . باور كن كه با او هرگز
تنها نيستي. فقط كافيست عاشقانه به آسمان نگاه كني.

olduz55
olduz55
۱۳۹۴/۰۴/۱۴

من این شب زنده داری را دوست دارم
من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم
چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم
بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم
چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم
به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم
من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم
من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم
هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم
مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم
مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم
من این اشکهایی که میریزد از چشمانم را دوست دارم ، آن نگاه های سردت را دوست دارم
بی خیالی هایت را دوست دارم ، اینکه نمیایی به دیدارم هم بماند،غرورت را نیز دوست دارم....
تو یک سو باشی و تمام غمهای دنیا هم همان سو، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم....
هر چه بگویی دوست دارم ، هر چه باشی دوست دارم ، مرا دوست نداشته باشی ، من دوستت دارم
من این ابر بی باران را دوست دارم ، من این کویر خشک و بی جان را دوست دارم، این شاخه خشکیده و بی گل را دوست دارم ، من اینجا و آنجا همه جا را با تو دوست دارم....
من این شب زنده داری را دوست دارم
اگر با تو بودن خطا است و من گناهکار ،من گناه کردن را با تو دوست دارم...
بی مهری هایت به حساب دلم ، اشکهایم را که در می آوری نیز به حساب چشمانم من این حساب اشتباه را دوست دارم....