دیوار کاربران
sina555
۱۳۹۴/۰۴/۲۷
یک دقیقه سکوت! |
|
olduz55
۱۳۹۴/۰۴/۲۶
يک تاجر آمريکايي نزديک يک روستاي مکزيکي ايستاده بود. در همان موقع يک قايق کوچک ماهيگيري رد شد که داخلش چند تا ماهي بود. از ماهيگير پرسيد:چقدر طول کشيد تا اين چند تا ماهي رو گرفتي؟ |
|
olduz55
۱۳۹۴/۰۴/۱۸
چارلین چاپلین در مورد زنش می گوید : سال اول ازدواجمان آنقدر دوستش داشتم که می خواستم او را بخورم و در سال های بعدی از این که در سال اول او را نخورده بودم تا تمام شود پشیمان بودم |
|
iman5541
۱۳۹۴/۰۴/۱۴
ﻣﻦ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﻲ ﭘﺎﻱ ﻣﻦ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﭼﺎﻳﻲ |
|
iman5541
۱۳۹۴/۰۴/۱۴
حاضرم با توپ پلاستیکی بازی کنم تا بهم بگن بچه! |
|
iman5541
۱۳۹۴/۰۴/۱۴
ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﭘﺎﺭﮎ، ﯾﮑﯽ ﮔﻮﺯﯾﺪ ﻣﻦ ﺑﻠﻨﺪ |
|
iman5541
۱۳۹۴/۰۴/۱۴
ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﭘﺎﺭﮎ، ﯾﮑﯽ ﮔﻮﺯﯾﺪ ﻣﻦ ﺑﻠﻨﺪ |
|
iman5541
۱۳۹۴/۰۴/۱۴
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺑﻌﺪ ﯼ ﻣﺪﺕ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ .... |
|
olduz55
۱۳۹۴/۰۴/۱۴
به ياد داشته باش هر وقت دلتنگ شدي به آسمان نگاه كن . كسي هست كه عاشقانه تو را مي نگرد و |
|
olduz55
۱۳۹۴/۰۴/۱۴
من این شب زنده داری را دوست دارم |