دیوار کاربران


amir_sakett
amir_sakett
۱۳۹۸/۰۹/۱۵

باز بوی باورم خاکستریست
واژه‌های دفترم خاکستریست

پیش از این‌ها حال دیگر داشتم
هرچه می‌گفتند باور داشتم

ما به رنگی ساده عادت داشتیم
ریشه در گنج قناعت داشتیم

پیرها زهر هلاهل خورده‌اند
عشق‌ورزان مهر باطل خورده‌اند

باز هم بحث عقیل و مرتضاست
آهن تفتیدۀ مولا کجاست

نه، فقط حرفی از آهن مانده است
شمع بیت‌المال روشن مانده است

با خودم گفتم تو عاشق نیستی
آگـه از سِرّ شقایق نیستی

غرق در دریا شدن کار تو نیست
شیعۀ مولا شدن کار تو نیست

در صفوف ایستاده بر نماز
ابن ملجم‌ها فراوانند باز

خواستم چیزی بگویم دیر شد
واژه‌هایم طعمۀ تکفیر شد

قصۀ ناگفته بسیار است باز
دردها خروار خروار است باز

دست‌ها را باز در شب‌های سرد
ها کنید ای کودکانِ دوره‌گرد

مژدگانی ای خیابان‌خواب‌ها
می‌رسد ته‌ماندۀ بشقاب‌ها

سر به لاک خویش بردیم ای دریغ
نان به نرخ روز خوردیم ای دریــــغ

قصّه‌های خوب رفت از یادها
بی‌خبر ماندیم از بنیادها

صحبت از عدل و عدالت نابه‌جاست
سـود در بازار ابن الوقـت‌هاست

گفته‌ام من دردها را بارها
خسته‌ام خسته از این تکرارها

ای که می‌آید صدای گریه‌ات
نیمه شـب‌ها از پس دیوارها

گیر خواهد کرد روزی روزی‌اَت
در گلوی مالِ مردم‌خوارها

من بــه در گفتم و لیکن بشنوند
نکته‌ها را مو به مو دیوارها

shadi1357
shadi1357
۱۳۹۸/۰۹/۱۰


X_majidd_x
X_majidd_x
۱۳۹۸/۰۹/۰۸


sharareh72
sharareh72
۱۳۹۸/۰۹/۰۷

باشه من مسخره تو خوبی

seldaaa
seldaaa
۱۳۹۸/۰۹/۰۶


seldaaa
seldaaa
۱۳۹۸/۰۹/۰۵


amir_sakett
amir_sakett
۱۳۹۸/۰۹/۰۳

من هاردیام؟

زیر پای رفقا

amir_sakett
amir_sakett
۱۳۹۸/۰۹/۰۳

شکر که خوبی

عزیزمی

نه خبر؟

amir_sakett
amir_sakett
۱۳۹۸/۰۹/۰۲

سلام عجیجم

خوفی؟

seldaaa
seldaaa
۱۳۹۸/۰۸/۳۰

معشوقه ای پیدا کرده ام به نام روزگار
این روزها مرا در آغوش خویش
سخت به بازی گرفته است