تو این 3سالی که از آشناییمون میگذره وابستگی شدیدی بهت پیدا کردم درسته ماهی 1بار بیشتر نمیبینمت ولی خدا میدونه واسه همین 1بارم چطور چشم انتظارتم...پس ترکم نکن تو حق منی،یارانه...!!!!

لبخند؟
این حصار خیلی بلنده
و پشت این حصار سیمهای خاردار زیادیه
لطفا چشماتو بازکن و منو ببین
منه دردمندی که رو زمین کابوسهام دارم سینه خیز میرم
پس برام یه لبخند بزن تا امیدوارشم
واسه منی که شاهرگم رو پاره کردم
وبا خونم روی دیوار آرزوهامو نوشتم
ودارم خودمو ودردهامو درجا میکشم
حیفه که لبخند نزنی
اونا رویاهامو دار زدن
احساساتمو آتش زدنند
سینه ام رو شکافتن وقلبمو ازش بیرون آوردن
اونا میگفتن یه قلب سیاه هرگز نباید بتپه
تو شاهدی که عاشقانه دارم جان میدم
درجایی که هیچکس به اونجا نمیره
و هیچ امیدی درکار نیست
لبهای شیرین مرگ برام طعم بهشتو میده
اون خیالات هرگز برام واقعی نمیشه
تو تخم عشقو تو دلم کاشتی
مرگ کلیدی در قفل دروازه زندگی بعدیه
پس پستانهای مرگ رو می مکم
و شهد شیرین آزادی را می نوشم
تومیدونی
که این حصار برام خیلی بلنده
و پشت این حصار سیمهای خاردار زیادیه
تو پشت این حصاری
تو پشت این سیمهای خارداری
حالا من میخوام بیام پیشت
با خاکستر احساساتم
با شاهرگ پاره و خالیم
وبا قلبی سیاه
لطفا چشماتو بازکن و منو ببین
حیفه که لبخند نزنی خدا

کار دل در تار زلفش از پریشانی گذشت
ره چنان رفتم که کارم از پشیمانی گذشت
ماجرای عمر مارا گر بخواهی از نخست
روز در حیرت بشب شد...شب به حیرانی گذشت...

به بعضیا باس گفت:
تـــو ωـــآلـ مــار تــا شـב
اَز ایــלּ و ـاوלּ [نیـــش] خــُورבیــҐ
وَلــے ωـَـر جــَבِتــوלּ
تــو ωـــالِ اَســبـ
בیگـــــہ [جُـفتَڪــ ]نَنــבازیــن!!!

به بعضیا باس گفت:
تـــو ωـــآلـ مــار تــا شـב
اَز ایــלּ و ـاوלּ [نیـــش] خــُورבیــҐ
وَلــے ωـَـر جــَבِتــوלּ
تــو ωـــالِ اَســبـ
בیگـــــہ [جُـفتَڪــ ]نَنــבازیــن!!!

امروز فهمیدم معلم شیمی‌ مون خیلی‌ خنگه ))
امتحان داشتیم یه سوال بود آیا می‌دانید منیزیم چیست ؟؟
منم نوشتم بله می‌دانم
…
بی وجدان نمره نداده بهم
حالا این هیچ…
سوال بعدی نوشته اگر چوب داخل دریا بیفتد چه اتفاقی‌ رخ میدهد؟
منم نوشتم خیس میشود
به این جواب هم نمره نداده بود
لعنت به هرچی‌ ستمکار و خدا نشناس !

الان چندروزی میشه داداشم از خونه قهر کرده رفته

اما هنوز هیچ آهنگی ازش بیرون نیومده!

مسئولین رسیدگی کنن…؟؟!

یادمان باشد که: هر روز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را

+ + + + +

بچه بودم ، هروقت بابام پشت فرمون می نشست

واسم سوال بود که چرا به ملت فحش میده

ازوقتی گواهی نامه گرفتم، واسم سوال شده

که چرا اینقدر کم فحش میداد