بلاگ كاربران


وقتی که دل تنها بود

از غم  غم جدا بود

وقتی که دیگه هیچ کسی

تو دلم جای نداشت

از درد عاشق شدن و جدا شدن ترسی نداشت

وقتی که از شکست بد

خاطره ی دیگه نداشت

وقتی که خندهای من

پر شده بود بر لب من

وقتی که از نو روح من

سبز شده بود برای تن

پاتو  به خلوتم زدی

عاشقی رو ورق زدی

گفتی شبات خواب نداری

جز من و دل کس نداری

گفتم نمی خوامت تورو

از چشم من زودتر برو

دیدم که بیمار شدی

از حرف من زار شدی

اونقد زدی بر دل من

تا اومدی خونه ی من

دیونه وار خواستم تورو

دیونه وار دیدیم تورو

میگفت دلت عاشقتم.دوستت دارم.دیونه تم

نگفت دلم عاشقتم دوستت دارم .دیونه تم

میترسیدم از گفتنش 

با گفتنش نموندنت ندیدنت

اما کارام.اون رفتارام

میگفت چقد دوستت دارم. عاشقتم. دیونه تم

راهی راه ی سخت شدیم

راه ی که گفتی بلدی

گفتی که سختی نداره

غم نداره درد نداره

سکوت من.نگفتن دوستت دارم

برای تو بهونه شد

گفته بودم دوسم ندار

گفته بودم تنهام بزار

تازه دلم سبز شده بود

از غم و هم دور شده بود

زخم دلو نمک زدی

اتیش به می خونم زدی

اما بازم خواسم تورو

دوستت دارم گفتم تورو

اما دلت سنگ شده بود

به سایه ها بند شده بود

نگو که اینجور نبوده

دل بازی رو خوب میدونه

دلی که لب ریز تو بود

دلی که در گیر تو بود

نزار برو نیاز من

دوستم بدار هر چند که کم

تو دیگه مهربونمی

عزیز روح و جونمی

نزار برو تنها میشم

اسیر زشتیها میشم

ببین چشام سو نداره

جز تو دیگه نور نداره

نزار برو تنها میشم

بی نفس و هوا میشم

ندیدنت  درده برام

رفتن تو مرگه برام

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !