بیشعورترین موجود دنیا دل منه !

روزی هزارتا دلیل و منطق براش میارم تا آروم میشه

بازم دم دمای شب که میشه هی ازم میپرسه چرا؟

سردم شده است و از درون می سوزم

حالا شده کار هر شب و هر روزم

تو شعر مرا بپوش سرما نخوری

من دکمه ی این قافیه را می دوزم

سردم شده است و از درون می سوزم

حالا شده کار هر شب و هر روزم

تو شعر مرا بپوش سرما نخوری

من دکمه ی این قافیه را می دوزم

شبانگاهانِ بیداری

میان جنبش احساس

خیالم می کِشَد سویی

شبیه مَدِ دریاها

کوچه های بن بست

همان خیابانهای غمگینی هستند

که از رسیدن به تو مایوس شده اند

کوچه های بن بست

همان خیابانهای غمگینی هستند

که از رسیدن به تو مایوس شده اند

در ابتدایی خوانده ام بابا به ما نان می دهد
کوکب خانم سفره را به سرزده میهمان می دهد
اما حالا حسنک آنطرف با گوسفندان همنشین
چوپان دروغگو اینطرف به گرگها اسکان می دهد

هر کس بد ما به خلق گوید ما دیده به بد نمی خراشیم
ما نیکی او به خلق گوییم تا هر دو دروغ گفته باشیم

دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند .

تعلیم به احمق ها همانقدر بی ثمر است که بخواهیم با صابون ذغال را سفید کنیم .