دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۲۶

حرفها سه دسته اند : دسته اول : گفتنی ها

دسته دوم : نوشتنی ها

و دسته سوم : قورت دادنی ها

دو تای اول سبکت می کنند ، سومی سنگینت

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۲۶

ه میزان "حقارتشان" "توهین" میكنند.
به میزان "فرهنگشان" "عشق میورزند".
و به میزان "كمبودهایشان" "آزارت میدهند".
هرچه "حقیرتر" باشند، بیشتر "توهین میكنند" تا حقارتشان را جبران كنند.
هر چه "فرهنگشان غنی تر باشد"، بیشتر به دیگران "عشق میدهند".
وهرچه "هویّتشان عمیق تر باشد"، "محترمانه تر رفتار میكنند".
به اندازه "دركشان" , میفهمند.
و به اندازه "شعورشان" به "باورها و حرف هایشان عمل میكنند ...

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۲۶

دلم میسوزد وقتی می بینم توی شهرداری حقوق آنهایی که جدول حل می کنند از آنهایی که جدول تمیز می کنند بیشتر است.

خدایا دوستانت چه قیافه های خاصی دارند
ریش
تسبیح
سجاده با اسمت چه احترامی دارند
خدایا اگر دوست بی ریش و تسبیح قبول میکنی ما هم هستیم

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۲۶

هيچوقت نگو به آخر خط رسيدي

هميشه به ياد بياور معلمت را كه آخر خط ميگفت

نقطه سر خط ....!!!!


مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۲۶

آه چه حالتی دارد! نه به وصف می­آید و نه به فهم! دوست داشتن چه قدرتی دارد، در خویشاوندی و صمیمیت راستین چه نیروی معجزه گر خدایی نهفته است. چه لذتی است اینجا در "خود را نادیده گرفتن " در "خود را لقمه لقمه کردن" و به دهان دوست دادن که بجود و بجود و بجود و طعم و عصاره­اش را بمکد و تفاله­اش را بر خاک بریزد و این خود بهترین زندگی کردن است! و اینها و اینگونه نعمت­ها را همه از او دارم! من کی با این حالات آشنا بودم؟ کودک را، پدرش، مادرش می­زند و او به گریه می­افتد و از درد فریاد می­کشد، اما چه می­کند؟ با چهره برافروخته و چشمانی سرخ و گونه­های خیس از اشک، خود را به دامن مادرش یا پدرش، همان که آزارش داده است می­افکند.

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۲۶

مرد درحال تمیز کردن ماشین بود که متوجه شد پسر ۸ ساله اش بر روی ماشین خط می اندازد مرد با عصبانیت چندین مرتبه ضربات محکمی بر دست کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شود در بیمارستان کودک انگشتانش را از دست داد کودک پرسید: «پدر انگشتانم کی رشد می کند؟» مرد نمی توانست سخنی بگوید به سمت ماشین بازگشت و شروع کرد به لگد کردن ماشین و چشمش به خراشیگی کودک خورد که نوشته بود: «دوستت دارم پدر

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۲۶

به میزان "حقارتشان" "توهین" میكنند.
به میزان "فرهنگشان" "عشق میورزند".
و به میزان "كمبودهایشان" "آزارت میدهند".
هرچه "حقیرتر" باشند، بیشتر "توهین میكنند" تا حقارتشان را جبران كنند.
هر چه "فرهنگشان غنی تر باشد"، بیشتر به دیگران "عشق میدهند".
وهرچه "هویّتشان عمیق تر باشد"، "محترمانه تر رفتار میكنند".
به اندازه "دركشان" , میفهمند.
و به اندازه "شعورشان" به "باورها و حرف هایشان عمل میكنند ...