دیوار کاربران


0Arta
0Arta
۱۳۹۴/۱۱/۱۲

هیچ لذتی بالاتر از این نیست که
از پنجره اتاقت به حیاط مدرسه دخترونه دید داشته باشی
لامصبا فوتبال بازی میکنن
از پارک دوبل خنده دارتره

+5

آرش
آرش
۱۳۹۴/۱۱/۱۲


ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۴/۱۱/۱۲

+5

0Arta
0Arta
۱۳۹۴/۱۱/۱۱

ايــــن دروغ بــــزرگـــــى ست كـــه مـــا
مـــحدوديـــم .....!!
تنـــها مـــحدوديـــت هــــايـــى كـــه مـــا
داريــــم ، مـــحدوديـــت هـــايـــى ســـت
كــــه ** بــــــاور ** داريــــم .

+5

leder
leder
۱۳۹۴/۱۱/۱۱

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است

در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است...

+5

sepide18
sepide18
۱۳۹۴/۱۱/۱۱


Fereshteh
Fereshteh
۱۳۹۴/۱۱/۱۱

تهران تنها شهر دنیاست که 12 میلیون نفر جمعیت داره

و تقریبا یازده میلیون نفرشون معتقدن « یه مشت دهاتی و غربتی ریختن تو این شهر !



+5

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۴/۱۱/۱۰

هر آمدنی را رفتنی است،
و هر رفتن آغازی بر یک راه جدید. 
راه رفته تجربه است و راه پیش‌رو ورود به تجربه‌ای نو. 
آن یکی شاید فرصت‌هایی بود که خوب یا بد گذشت، 
و این یکی شروعی است دوباره برای فرصت‌های جدید،
فرصت هایی که ممکن است راهمان را تغییر دهند. 
و یادمان باشد؛ 
زندگی همچنان ادامه دارد…

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۱/۰۹

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم

چند سالی است که هر شب به تو می اندیشم

به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور،

به همان سبز صمیمی ، به همان باغ بلور

به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری

که سراغش ز غزلهای خودم میگیری ؛

به تبسم ، به تکلف ، به دل آرایی تو ...

به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو

به نفسهای تو در سایه سنگین سکوت،

به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت،

به همان زل زدن از فاصله دور به هم

یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم

یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگیش

میشود یک شبه پی برد به دلداد گی اش

یک نفر سبز ، چنان سبز ، که از سرسبزیش

میتوان پل زد از احساس خدا تا دل خویش ،

رعشه ای چند سال است آفت جانم شده است

اول اسم کسی ورد زبانم شده است ...

آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست ؛

راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟!

اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست ؛

پس چرا رنگ تو با آینه این قدر یکی است؟!

حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش ...

عاشقی جرم قشنگی است به انکار مکوش

آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود،

آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود ...

اینک از پشت دل آینه پیدا شده است ،

و تماشاگه این خیل تماشا شده است؛

آن الفبای دبستانی دلخواه تویی ...

عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۱/۰۹

تب کرده است خواب شبانه ام

هوایی ات شده ام ولی

پرواز قاصدکم عجیب بارانی ست

؛ سنگین و سرد می نشیند بر شانه ی خاطرت .

وقتی هیچ خبری از تو نیست،

شب بین من و تو تقسیم نمی شود

؛ سکوت مدام دعوایم می کند

و قبل از رسیدن به رویای شبانه ام

صبح نشانی ات را خواهد بلعید.