بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    مجنون لیلی...

  • تعداد نظرات : 3
  • ارسال شده در : ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
  • نمايش ها : 605

كنار سيب و رازقي
نشسته عطر عاشقي
من از تبار خستگي
بي خبر از دلبستگي
عاشقم
ابر شدم صدا شدي
شاه شدم گدا شدي
شعر شدم قلم شدي 
عشق شدم تو غم شدي
ليلاي من، درياي من
آسوده در روياي من
اين لحظه در هواي تو
گمشده در صداي تو
من عاشقم
مجنون تو
گمگشته در بارون تو
مجنون ليلي بي خبر
در كوچه هاي در به در
مست و پريشون و خراب
هر آرزو نقش بر آب
شايد كه روزي عاقبت
آروم بگيرد در دلت
كنار هر ستاره اي
نشسته ابر پاره اي
من از تبار سادگي
بي خبر از دلدادگي
عاشقم
ماه شدم ابر شدي
اشك شدم صبر شدي
برف شدم آب شدي
قصه شدم خواب شدي
ليلاي من درياي من
آسوده در روياي من
اين لحظه در هواي تو
گمشده در صداي تو
من عاشقم
مجنون تو
گمگشته در بارون تو
مجنون ليلي بي خبر
در كوچه هاي در به در
مست و پريشون و خراب
هر آرزو نقش بر آب
شايد كه روزي عاقبت
آروم بگيرد در دلت

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


baran76
ارسال پاسخ
мя_κıпɢ
ارسال پاسخ

شاه شاه!

darya20
ارسال پاسخ