بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    جوک خنده دار

  • تعداد نظرات : 1
  • ارسال شده در : ۱۳۹۴/۱۱/۰۹
  • نمايش ها : 419

من و بابام رفته بودیم مهمونی

حوصله م سر رفت بهش مسج دادم بابا پاشو بریم

وسط صحبتش بود گوشیشو برداشت همه هم منتظر بودن که صحبتشو ادامه بده

بلند گفت :عه تویی؟ باشه باباجان الان میریم!

حیف نون چند متر دورتر از قبری گریه میکرد

ازش پرسیدند چرا نزدیکتر نمیری؟

گفت: مرحوم از فامیلای دورمون بود !

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


تیــارا
ارسال پاسخ