دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۲۱

خیلی...
تنهایم...

اما دلتنگ آغوشی نیستم ...

خسته ام ...

ولی به تکیه گاهی نمی اندیشم ...

چشمهایم تر هستند و قرمز...

ولی رازی ندارم ...

چون مدت هاست ...

دیگر کسی را"خیلی" دوست ندارم !!!

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۲۱

روز مرگم....
ﺭﻭﺯ ﻣـــﺮﮔـــﻢ

ﺩﺭ ﺁﺧــﺮﯾـﻦ ﻧـﻔـﺴﻢ . . .

ﻓـــﻘﻂ ﯾــﮏ ﭼــﯿـﺰ ﺑــﻪ ﺍﻭ ﺧــﻮﺍﻫــﻢ ﮔــﻔـﺖ :

ﺍﻭﻧـــــــﻄﻮﺭﯼ ﻧـــﻪ !

ﺍﯾﻨـــﻄﻮﺭﯼ ﻣﯿـــﺮَﻥ . . .

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۰۸/۲۱

وقتی که ...

نه دستی برای گرفتن ...

نه آغوشی برای گریه ...

نه شانه ای برای تکیه ...

انتظار نداشته باش خنده ام واقعی باشد ...

این روز ها فقط زنده ام تا دیگران زندگی کنند ...

farrzad
farrzad
۱۳۹۴/۰۸/۲۱

رمز شيرينی اين قصه کجاست؟

که نه تنها شيرين ،

بی نهايت زيباست :

آن که آموخت به ما درس محبت می خواست :

جان چراغان کنی از عشق کسی

به اميدش ببری رنج بسی .

تب و تابی بودت هر نفسی .

به وصالی برسی يا نرسی!

amir_sakett
amir_sakett
۱۳۹۴/۰۸/۲۱

سلام

بر

رفقای

قدیمی

یادش بخیر

دوستان سربلند

mohammad4562
mohammad4562
۱۳۹۴/۰۸/۲۰

معنای خوشبختی این است که دردنیاکسی هست که بی اعتنا به نتیجه دوستت دارد

آرش
آرش
۱۳۹۴/۰۸/۱۹


saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۰۸/۱۸

وقتی از قتل قناری گفتی

دل پر ریخته ام وحشت کرد

وقتی آواز درختان تبر خورده ی باغ

در فضا می پیچید

از تو می پرسیدم:

«به کجا باید رفت؟»

غمم از وحشت پوسیدن نیست

غمم از غربت تنهایی هاست

برگ بید است که با زمزمه جاری باد

تن به وارستن از ورطه هستی می داد.

یک نفر دارد فریاد زنان می گوید:

«در قفس طوطی مرد

و زبان سرخش

سر سبزش را بر باد سپرد»

من که روزی فریادم بی تشویش

می توانست جهانی را آتش بزند

در شب گیسوی تو

گم شد از وحشت خویش.

aammiirr
aammiirr
۱۳۹۴/۰۸/۱۸

دنیا ۷ رو دارد:



۱.خوشی و سرور

۲.ناخوشی و اندوه

۳.عافیت وتندرستی

۴.موفقیت وکامیابی

۵.بخشش وآمرزش

۶.احترام ومحبت

۷.چشم پوشی و نادیده گرفتن بدی ها



از خدای مهربان میخواهم

اوّلی را نصیب شما کند،

و دوّمی را از شما دور کند،

و با سوّمی شما را بپوشاند،

و چهارمی را در مسیرتان قرار بدهد،

و پنجمی را از فضل کرمش به شما ببخشد،

و اما ششمی از طرف من تقدیم به شما،

و هفتمی را هم از شما درخواست دارم.

صبحتون بخیر و شادی

ya2120110
ya2120110
۱۳۹۴/۰۸/۱۸

دست های کوچکش

به زور به شیشه های ماشین شاسی بلند حاجی می رسد

التماس می کند : آقا... آقا " دعا " می خری؟

و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را می گرداند

و برای فرج آقا " دعا " می کند....