دیوار کاربران


RezaMosavi
RezaMosavi
۱۳۹۴/۰۲/۲۶

یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم

RezaMosavi
RezaMosavi
۱۳۹۴/۰۲/۲۱

بعضی وقتا مجبوری…

تو فضای بغضت بخندی..

دلت بگیره ولی دلگیری نکنی..

شاکی بشی ولی شکایت نکنی…

گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن…

خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری…

خیلی ها دلتو بشکن و تو فقط “سکوت” کنی…!!!