دیوار کاربران


masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۴/۳۰

تکراری اما زیبا... به کجا چنین شتابان ؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان ؟
همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان ؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر !‌ اما تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را! شفیعی کدکنی

1354eiran
1354eiran
۱۳۹۴/۰۴/۳۰

رویاهای کوچک را آرزو نکن ،
زیرا برای تکان دادن قلبت
به اندازه کافی
قدرت ندارند

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۴/۳۰

دیالوگ... ﻧﺎﺩﺭ :ﻣﻦ ﭘﺪﺭﻣﻮ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﻭﻝ ﮐﻨﻢ، ﺑﺎﺯﻡ ﺑﮕﻢ؛
ﺳﯿﻤﯿﻦ :ﻭﻟﯽ ﺯﻧﺘﻮ... ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﻭﻝ ﮐﻨﯽ!
ﻧﺎﺩﺭ :ﻣﻦ ﮐﯽ ﺗﻮﺭﻭ ﻭﻝ ﮐﺮﺩﻡ؟ ﺗﻮ ﻣﻨﻮ ﮐﺸﻮﻧﺪﯼ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ، ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ
ﻣﻦ ﺩﺍﺩﺧﻮﺍﺳﺖ ﻃﻼﻕ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯼ!
ﺳﯿﻤﯿﻦ :ﺍﻭﻥ نمی فهمه ﮐﻪ ﺗﻮ ﭘﺴﺮﺷﯽ...
ﻧﺎﺩﺭ :ﻣﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ ﺍﻭﻥ ﭘﺪﺭﻣﻪ...
(جدایی نادر از سیمین)

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۴/۳۰

هم جا برای اینکه بمانم نبود و نیست
هم موقع سفر چمدانم نبود و نیست

پشت سرم شب سفر آبی نریختند
یعنی که هیچ کس نگرانم نبود و نیست

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۴/۲۹

دردمن حصار برکه نیست
درد من زیستن با ماهیانی است
که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده ...

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۴/۲۹

دیالوگ... پرواز اندازه ی آدمو بر ملا می کنه
هر چی بالاتر می ری
بالا و بالاتر می ری
دنیا از دید تو بزرگتر می شه و
تو از دید دنیا کوچکتر !
شهاب حسيني-شوق پرواز

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۴/۲۹

دیالوگ... شاید قشنگترین دیالوگ اینجاست:

که

پدرژپتو به پینوکیو گفت:

چوبی بمان

آدمها دنیایشان سنگی است

دنیایشان قشنگ نیست

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۴/۲۹

چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند

گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۴/۲۹

گفت : اگه این یکی هم دختر بشه دستاشو قطع می کنم

خدا بهشان پسری داد که دست نداشت

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۴/۲۹

تنهـــــــایی های من
دو نفـــــــره است…
یـــــــــا با تــــــــو
یـــــــا با خیـــــال ِ تــــــــــو…