دیوار کاربران


masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۵/۱۳

وقتی حصار غربت من تنگ می شود

هر لحظه بین عقل و دلم جنگ می شود

از بس فرار کرده ام از خویش خویشتن

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود
5

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۵/۱۲

تفاهم یعنی؟؟؟

ت : توان تحمل تفاوت ها

ف : فهمیدن همدیگه

آ : آزادی در بیان عقیده

ه : همه جوره قبول داشتن طرف مقابل

م : محبت دو طرفه

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۵/۱۱

32

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۵/۱۱

از بزرگی پرسیدند: "خیلی سخت میگذرد". چه باید کرد؟
گفت: "خودت که میگویی سخت میگذرد. سخت که نمی ماند".
پس خدا را شکر که میگذرد و نمی ماند....

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۵/۱۰

اگر زندگانی برای باور كردن و دوست داشتن است ...

من مدت ها باور كرده ام و دوست داشته ام ....

مدت ها راست گفته ام و دروغ شنیده ام ...

حال بس است .

"نیما یوشیج"

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۵/۱۰

ابراهــیم نیستمـــ امـــــا

کودکـ ـ ـ ـ ـ ـ درونـ ـ ـ ـ ـم را قربــــــانیِ کــســی‌ کردمـــ

که ارزشـ ـ ـ ـ ش کـــ ـمتر از یـــک گوســفنــد بــود...

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۵/۱۰

دیالوگ... نازلی (هدیه تهرانی) : قصه ها ناتموم نمیمونن؛ انقدر تکرار میشن که بالاخره یه جایی تو ذهن آدما تموم شن!

شاید یه وقت دیگه...

شاید یه جای دیگه... پل چوبی.مهدی کرم پور

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۵/۰۹

گر چه در دورترین شهر جهان محبوسم
از همین دور ولی روی تو را می بوسم

گر چه در سبزترین باغ ولی خاموشم
گر چه در بازترین دشت ولی محبوسم

خلوت ساکت یک جوی حقیرم بی تو
با تو گسترده گی پهنه اقیانوسم

ای به راهت لب هر پنجره یک جفت نگاه
من چرا این قدر از آمدنت مایوسم؟
***
این غزل حامل پیغام خصوصی من است
مهربان باشی با قاصدک مخصوصم !

گر چه تکرار نباید بکنم قافیه را
به خصوص آن غلط فاحش نامحسوسم-

بار دیگر می گویم تا یادت نرود
مهربان باشی با قاصدک مخصوصم!

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۵/۰۹

روی آن شیشه ی تب دار ، تو را ” هــــــا ” کردم
اسم زیبای تو را ، با نفسم جــــــــا کردم

شیشه بدجور دلـــــش ، ابــــری و بـــارانی شد
شیشه را یک شبه ، تـبـدیــل به دریـا کــــردم

عرقی سرد به پیشانی آن شیشه نشست
تا به امید ورود تو ، دهان وا کردم

در هوای نفسم ، گم شده بودی ای عشق
با سرانگشت، تو را گشتم و پیدا کردم

با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را
و رخت را گــل من ، سیــر تمــاشــا کردم …!

باز با بازدمی ، اسم تو بر شیشه نشست
من دمم را به امید تو ، مسیحا کردم

آن قدر آه کشیدم که تو این شعر شدی
جای هر واژه، نفس پشت نفس جا کردم @};

masih11
masih11
۱۳۹۴/۰۵/۰۹

مانده از هر جمع و از هرجاشدم!/دیدی ای دل!عاقبت تنها شدم!/آبرویم رفت رازم فاش شد!/عاقبت این مشت بسته واشد!/روزهایم خاکی و خاکستریست!/کوچه گردی بی سروبی پا شدم!/ گفته بودم: میروم دریا شوم!/چاه آبی خشک در صحرا شدم!/گم شدم.زخمی شدم.بی کس شدم.!/ این شدنها سخت بوداما شدم...........