پسره تقریبا هفت سالش بود

تنها کنار پیاده رو نشسته بود

گفتم شاید گم شده

رفتم بهش گفتم:

کوچولو راه خونتونو گم کردی؟

گفت:نه اسکول،منتظر زیدمم

گوشیش زنگ زد

دیدم یه آیفون ۶ از جیبش دراورد

گفت:الو،منو نیم ساعته اینجا کاشتی؟

خو پاشو بیا خانوم!

الان رفتم خونه دارم آلبوم عکسای بچگیمو نگا میکنم

هر کدوم می بینم بغض میکنم

اینم فقط واسه با معرفتا....

کاش می دانستم بعد از مرگم

اولین اشک از چشمان چه کسی جاری می شود

و آخرین سیاه پوش که مرا به فراموشی می سپارد

چه کسی خواهد بود…

تا قبل از مرگم ، جانم را فدایش کنم...

دوستان واقعی هر طور بتوانند به اندازه ی هم در می آیند

بیشتری های خودشان را به رخ کمتری های دیگری نمی کشند

دوستان واقعی هم اندازه اند...

اینم واسه بامعرفت این سایت...

گاهی اوقات عشق همه خوشبختی نیست

گاهی اوقات رفاقت یعنی عشق !

نداشته هایت را بیخیال
غصه هایت را بیخیال
هر آنچه که تو را نا آرام میکند ، بیخیال
همین که امروز نفس کشیده ای ، خوش ب حالت
عمیق نفس بکش
عشق را
زندگی را
بودن را
بچش
ببین
لمس کن
و با تک تک سلول هایت لبخند بزن
زندگی زیباست...

نه بهار با هیچ اردیبهشتی ,

نه تابستان با هیچ شهریوری ,

ونه زمستان با هیچ اسفندی ,

اندازه پـایـیز به مذاق خیـابـانها خــــوش نیـامــد ,

پـائیز مــهری داشـت کـه بـــَر دل هـر خیـابان مـی نشست ...

دقایقی در زندگی هستندکه دلت برای کسی آنقدر تنگ میشود که میخواهی او را از رؤیاهایت بیرون بکشی و در دنیای واقعی بغلش کنی.
(گابریل گارسیا مارکز)

http://media.wisgoon.com/media/pin/images/o/2015/8/2/12/1438502548084378.jpg