بلاگ كاربران


  • عشق

  • محمد جمشیدی: : ذ "بنی آدم اعضای یک پیکرند"   که اکنون پی قتل یکدیگرند   "چوعضوی بدرد آورد روزگار"   دگرعضو ها را به آن یک چه کار؟   چنین گفت سعدی و گویم به آن:   کجایی توسعدی عوض شد زمان   بنی آدم امروزه دیو است وشر   یکی گرگ و آن برّه باشد دگر   همه بی غم از محنت دیگران   به پیش کاسه ای خون و قاشق درآن   جدال است و جنگ و برادرکشی   دگرمانده"س…
  • عشق

  • وقتی یادِ تو میفتم ، باید هم توو هر نفس بغضم بگیره   من فراموشی بگیرم ، اون همه خاطره رو یادم نمیره   همه جا با توأم عشقم ، همه جا کنارمی واسه همیشه   هر جایِ دنیا که باشیم ، ما که حسمون به هم عوض نمیشه   نمیشه   میدونی دوسِت دارم ، هر جا باشی حتی از من اگه جدا شی   بازم بغضت توو صدامه و عشقت تنها تکیه گامه   دوسِت دارم آرزومی ، هر جا میرم رو به رومی   حسم ب…
  • عشق

  • بهش گفتــــــــــــــم★ دوستتــــــــــــــــــــــــــــــدارم!  بـــــــــــــــــــــــــــــاور نکرد★  گفتــــــــــــــــــم تنهام نذار★ تنهاـــــــــــــــــــــم گذاشت  يه روزاومــــــــــــــــــــد پیشم!  برام گل آورد★  گریــــــــــــــــــه کــــــــرد گفت★ پـــــــــــشیمونم!  گفت:دوستــــــــــدارم!  میخواستم بــــــــــــــغلش کنم  بگم بخشیدمش,…
  • شعرطنزبه دختر

  •  روز و شب با خودت نرو هی ور با تو هستم ، بله ، شما ... دختر   قلب تو گرچه واقعــا پاک است! خواهرم خوشگلی خطرناک است   با چنان تیپ و این چنین ترکیب صــورتی مثــل کاغذ تذهیب ،   وقتی از خانه می زنی بیرون مرد صدساله می شود دل خون!   متلک بشـــنوی تو از حــــالا از جوان های بی سر و بی پا   آن یکی با دروغ و صـــد نیرنگ می دهد وعده های خوب و قشنگ   دیگری گویدت که جانی …
  • عشق

  • شاعری از روی میزش کاغذی برداشته مینویسد تا همانجایی که جوهر داشته   گرچه بعدا روی نیزه میرود اسطوره اش بیت اول قهرمان قصه اش" سر" داشته!   یک نمای بسته _قبل از واقعه_ پشت دری مادری که در بغل یک یاس پرپر داشته   حال  میآید که مشکی پوش فرزندش شود آن که روی گردنش مهر پیمبر داشته   بی پدر بودن در این سن مرگ تدریجی توست خوب میفهمد تو را هرکس که دختر داشته   روی این بیت آب …
  • دلتنگ خاطرات توام

  •   بیا که موی تو را بر نسیم بُگذارمکه درد و غصه و غم را ، عقیم بگذارم بیا عزیز دلم ! تا که باز با لبخنددوباره ، آخر اسم تو ، "میم" بگذارم اگر جنون منی ، لازم است بعد از اینتو را مقابل عقل سلیم بگذارم من از دل تو نخواهم گذشت اگر حتیکه سر به روی کلوخ و گلیم بگذارم بیا ، اگر تو نباشی ، دوباره مجبورمکه نام وضعیتم را "وخیم" بگذارم  …
  • من وتو

  • من        *      يه غريبه      *   توي شهر بي وفايي     تو        *      خود فرياد      *   توي اوج بي صدايي من     *    تك و تنها       *   ت…
  • خسته ام

  • از زندگی از این همه تکرار خسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم آوخ … کزین حصار دل آزار خسته ام بیزارم از خموشی تقویم روی میز وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام از او که گفت یار تو هستم ولی نبود تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید از حال من مپرس که بسیار خسته ام……
  • دلم خونه

  • دلم خونه امشب...شدم دیوونه امشب نمیدونم چرا....از غم میخونه امشب میخوام بدونه امشب...برام بخونه امشب اشعار عاشقانه....برام بخونه امشب دلم خونه امشب...حالم پریشونه امشب نمیدونم چرا...نمیخواد بمونه امشب میخوام بگه امشب...حالم خوبه امشب میخوام بهش میگم...قلبم آشوبه امشب دلم خونه امشب...پیشم نمی مونه امشب نمیدونم آیا....نامه هامو میخونه امشب دلم خونه امشب....خستم از زمونه امشب خسته از آهنگ و…
  • فقط به خاطرتو

  • آخر يه روز دق ميكنم فقط به خاطر تو دنيا رو عاشق ميكنم فقط به خاطر تو شب به بيابون مي زنم فقط به خاطر تو رو دست مجنون مي زنم فقط به خاطر تو تو نمي خواي بياي پيشم فقط به خاطر من من ولي سرزنش مي شم فقط به خاطر تو عشق تو پنهون ميكني فقط به خاطر من من دلم و خون مي كنم فقط به خاطر تو از دور تماشا ميكني فقط به خاطر من من دل و رسوا ميكنم فقط به خاطر تو از خوبيات كم ميكني فقط به خاطر من رشته رو محكم مي ك…