دیوار کاربران


alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۵/۰۶

دویست و پنجاه سال پیش از میلاد؛ در چین باستان؛

شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت

تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند، تا دختری سزاوار را انتخاب کند.

وقتی خدمتکار پیر قصر، ماجرا را شنید غمگین شد

چون دختر او هم مخفیانه عاشق شاهزاده بود.

دختر گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت. مادر گفت: تو شانسی نداری،

نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا. دختر جواب داد:

می دانم که شاهزاده هرگز مرا انتخاب نمی کند،

اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم.

روز موعود فرا رسید و همه آمدند. شاهزاده رو به دختران گفت:

به هر یک از شما دانه ای می دهم، کسی که بتواند در عرض شش ماه

زیباترین گل را برای من بیاورد، ملکه آینده چین می شود.

همه دختران دانه ها را گرفتند و بردند. دختر پیرزن هم دانه را گرفت

و در گلدانی کاشت. سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد،

دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راه گلکاری را به او آموختند،

اما بی نتیجه بود، گلی نرویید.

روز ملاقات فرا رسید، دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و

دیگر دختران هر کدام گل بسیار زیبایی به رنگها و شکلهای مختلف

در گلدانهای خود داشتند. لحظه موعود فرا رسید شاهزاده هر کدام

از گلدانها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام کرد دختر خدمتکار همسر آینده او خواهد بود!

همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش

هیچ گلی سبز نشده است. شاهزاده توضیح داد:

این دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده که او را

سزاوار همسری امپراتور می کند:

گل صداقت ...

همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند،

امکان نداشت گلی از آنها سبز شود

sarina69
sarina69
۱۳۹۲/۰۵/۰۲

ﺳﺮ ﭼﻬﺎﺭﺭﺍﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻳﻬﻮ ﻳﻪ ﻭﺍﻧﺖ ﺳﺒﺰی ﻓﺮﻭﺵ ﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰﻭ ﺭﺩ ﻛﺮﺩ

ﭘﻠﻴﺲ ﺗﻮ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﮔﻔﺖ ﻭﺍاااااااااااﻧﺖ! ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮرررررﻱ !؟
ﻭﺍنتم ﺗﻮ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﮔﻔﺖ : جناب سرکار ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻴﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ

sarina69
sarina69
۱۳۹۲/۰۵/۰۲

غضنفر گوشه اتاق ساكت نشسته بود! چشمانش نغمه غم انگيزي را تداعي ميكرد! به گلهاى قالي زل زده بود كه خواهرش داد زد: مامان بيا! غضنفر خودشو خيس كرده!!!

TURAN
TURAN
۱۳۹۲/۰۴/۳۱

هنوز دانشمندان در مورد آدمایی که با عینک آفتابی تو اتاق عکس میندازن به نتیجه خاصی نرسیدن !

Mohamad73
Mohamad73
۱۳۹۲/۰۴/۳۱

✯❤♡☆❤☆♡★♡✯❤♡☆❤☆♡★♡✯❤☆♡★♡✯❤✯❤☆♡★♡✯❤★♡✯❤

◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡

بـــاوَر کـُــטּ …

کـــــــــــار مــَטּ نیستــــ …

کارِ בِلـــ استــــ …

בلم ... جـــایــﮯ مــــیاטּ نَفَسـ ـهــــایَشــــ …

گیــــر کــــردهـ استـــــــ … !!!



◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡◠◡

❤❤❤My New Blog❤❤❤
◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣
❧❣ آدم و حـَــوٌا ❧❣

http://www.hamkhone.ir/member/1785/blog/view/39523/

❧❣ آدم و حـَــوٌا ❧❣
◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣◥◣

ᄽᄽᄽධღ ❺✦ ღධᄿᄿᄿ
▁▔▁▔◥ⓜ.ⓖⓗ◤▔▁▔▁

✯❤♡☆❤☆♡★♡✯❤♡☆❤☆♡★♡✯❤☆♡★♡✯❤✯❤☆♡★♡✯❤★♡✯❤
62

○•shadow•○
○•shadow•○
۱۳۹۲/۰۴/۳۰

تـــــو مـــــرا نـادیــــده بـگـیــــر . . .
و مــــــــن
بـدنـــم روز بـــه روز کـبـــــودتـر مـی شــــود . . .
از بــــــس . . .
خــــودم را مـی زنـــــم ،
بـــــه نـفـهـمـــی . . . !!!

neda00100
neda00100
۱۳۹۲/۰۴/۳۰

ادما مثل يه كتاب مي مونن كه تا وقتي تموم نشن براي ديگران جذابن پس سعي كن خودتو جلوي ديگران تند تند ورق نزني تا زود تموم بشي براي اينكه وقتي تموم بشي مطمئن باش مي رن سر يه كتاب ديگه ...

NaFaSi
NaFaSi
۱۳۹۲/۰۴/۲۶

عموم داشت بهم شنا یاد میداد
بعد گفت خب دخترم حالا پاهای عقبتو تکون بده

من
پاهای جلوم
فدراسیون شنا
تخته شنا
قورباغه

talana
talana
۱۳۹۲/۰۴/۲۳

فاجعه ی رفتن "او"

چیزی را تکان نداد

من هنوز هم چای میخورم

قدم میزنم

هستم!

اما

تلخ تر

تنهاتر

بی اعتمادتر

NaFaSi
NaFaSi
۱۳۹۲/۰۴/۲۲

حالت تهوع دارم !!!
این حالت تهوع لعنتی با هوای آزاد و قرص درست نمیشود
علاجش ….
فقط بالا آوردن فحش هایی است که به دیگران بدهکارم . .