دیوار کاربران


saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۰۶/۱۶

لبخند معصومت، دنیای آرومت

خورشید تو چشمات، قدرشو می دونم!

موهای خرماییت، دستای مردادیت

شهریور لبهات، قدرشو می دونم!

خورشیدم، خانومم، من با تو آرومم…

رویامی، دنیامی، دستاتو می بوسم

خورشیدم، خانومم، من با تو آرومم…

دنیامی، رویامی، دستاتو می بوسم

زیبایی، محجوبی، مغروری، جذابی!

چشماتو می بندی، با لبخند می خوابی

تا وقتی اینجایی، این خونه پا برجاست

ما با هم خوشبختیم، دنیای ما زیباست!

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۰۴/۲۲

می ‌خواستم چشم ‌های تو را ببوسم

تو نبودی، باران بود

رو به آسمان بلند پر گفت ‌و گو گفتم:

تو ندیدیش؟!

و چیزی، صدایی

صدایی شبیه صدای آدمی آمد

گفت: نامش را بگو تا جست‌ و جو کنیم

نفهمیدم چه شد که باز

یک هو و بی ‌هوا، هوای تو کردم

دیدم دارد ترانه ‌ای به یادم می ‌آید

گفتم: شوخی کردم به خدا

می‌ خواستم صورتم از لمس لذیذ باران

فقط خیس گریه شود

ورنه کدام چشم

کدام بوسه

کدام گفت ‌و گو؟!

من هرگز هیچ میلی

به پنهان کردن کلمات بی ‌رویا نداشته‌ ام !

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۰۴/۲۱

گویند کسان، بهشت با حور خوش است

من می گویم که آب انگور خوش است

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار

که آواز دهل شنیدن، از دور خوش است