دیوار کاربران


SAID1373
SAID1373
۱۳۹۴/۰۲/۲۲

هفت شهر عشق عطار نیشابوری

گفت ما را هفت وادی در ره است چون گذشتی هفت وادی،درگه است

وا نیامد در جهان زین راه کس نیست از فرسنگ آن آگاه کس

چون نیامد باز کس زین راه دور چون دهندت آگهی ای ناصبور؟

چون شدند آن جایگه گم سر به سر کی خبر بازت دهد ای بی خبر؟

هست وادی طلب آغاز کار وادی عشق است از آن پس ، بی کنار

پس سیم وادی است آن معرفت پس چهارم وادی استغنا صفت

هست پنجم وادی توحید پاک پس ششم وادی حیرت صعبناک

هفتمین وادی فقر است و فنا بعد از این روی روش نبود تو را

در کشش افتی روش گم گرددت گر بود یک قطره قلزم گرددت

وادی اول:طلب

وادی دوم:عشق

وادی سوم:معرفت

وادی چهارم:استغنا

وادی پنجم:توحید

وادی ششم:حیرت

وادی هفتم:فقر و فنا

SAID1373
SAID1373
۱۳۹۴/۰۲/۲۲

مهم نیست قفلها دست کیست،مهم این است که کلیدها دست خداست!

1) مهم بودن: اصولاً آیا چیزی جز ذات ربوبی حضرت پروردگار و اجرای فرامین حضرتش وجود دارد که مهم باشد. به نظر من در این مقام، شاید هیچ چیز مهم نیست.

2) قفلها: اگر به تدبیر و دانایی پروردگار در قضا و قدرش قائل به کمال باشیم، هیچ چیز قفل تلقی نمی شود. زیرا که خداوند فرماید: ای موسی عمران! مخلوقی که نزدم محبوبتر از بنده مؤمن باشد نیافریدم. من او را به آنچه برای او خیر است مبتلا می کنم و به آن چه برایش خیر است عافیت دهم و من به آنچه که بنده ام را اصلاح کند داناترم. پس او باید که بر بلایم صبر کرده و نعمتهایم را شکر کند و به قضایم راضی باشد. زمانی که به رضایم عمل کند و امرم را اطاعت نماید او را در زمره صدیقین نزد خود می نویسم.

3) دست کیست: این کلمات کنایه از قدرت است که در دست کیست. مسلماً هیچ نیرویی جز نیروی حضرت باریتعالی وجود ندارد. ماشاء الله کان ولاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم.

خداوند فرماید: هیچ رونده ای جز به نیرویم نرود، هیچ شنونده ای جز به گوشم نشنود و هیچ بیننده ای جز به دیده ام نبیندو... پس، با توکل به حضرت حق و تسلیم در محضر ربوبی حضرت باریتعالی حتی به اینکه چه چیزی در دست کیست، شاید نباید فکر کرد.

4) دست خداست: سعدی علیه الرحمه گوید: تو از هر در که بازآیی به این خوبی و زیبایی دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی

نتیجه گیری: هیچ چیز مهم نیست، هیچ قفلی وجود ندارد، هرچه خدابخواهد همان می شود و هیچ قدرت و نیرویی نیست جز قدرت خداوند علی عظیم. پس باید بر قضایش راضی باشیم، بر بلایش صبر کنیم و نعمتهایش را سپاس گذاریم تا در زمره صدیقین حضرتش ثبت گردیم و همه این مهمها هیچگونه منافاتی با قضاو قدر و اختیار ندارند...!

shadi1357
shadi1357
۱۳۹۴/۰۲/۲۰

هر کس هر اندازه هم فقیر باشد می تواند چیزی ببخشد.
ما می توانیم ، اندیشه ی عشق ،
واژه ای شیرین ،
لبخندی درخشان ،
نغمه ای روح افزا ،
دستی یاریگر ،
یا هر آنچه را که ممکن است به قلبی شکسته آرامش دهد ، ببخشیم.
دنیا بیش از پول ، به عشق و همدلی نیاز دارد …

SAID1373
SAID1373
۱۳۹۴/۰۲/۲۰

صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن

دور فلک درنگ ندارد شتاب کن

زان پیشتر که عالم فانی شود خراب

ما را ز جام باده گلگون خراب کن

خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد

گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن

SAID1373
SAID1373
۱۳۹۴/۰۲/۱۵

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی....که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش ...که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی.........وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است........حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف................گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست .....رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد...............صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی