عشق من خنجرت کولاک کرد ...

من زخم های بی شماری بر تن دارم

اما تو 

بهترینش عمیق ترینش عزیز ترینش

ودردناک ترینش را زدی

قبل از تو ادم ها

تنها خراشی بر من میزدند

که هیچ کدامشان به پای تو نمی رسیدند.

عشق من، خنجرت کولاک کرد..!!

این روزها دلم اصرار داره فریاد بزنه . . .

اما . . .

من جلوی دهانش را میگیرم

وقتی میدونم کسی تمایلی به شنیدن صداش نداره ...

اگر این گریه امانم بدهد می گویم

چشم فرصت به دهانم بدهد می گویم

چشمهایت اگر از روی وفا با دل من

خطی از عشق نشانم بدهد می گویم

گوش خود را اگر این ساعت وامانده کمی

به نگاه نگرانم بدهد می گویم

مطمئن نیستم از عشق تو ، اطمینانم

جای خود را به گمانم بدهد می گویم

ابر خاموشم و رعدی به گلویم دارم

دستهای تو تکانم بدهد می گویم ...

اخم عاشق کش تو باز شود ثانیه ای

تا امان نامه به جانم بدهد می گویم

اگر این گونه شود قاضی محشر حتی

صد شهادت به زیانم بدهد می گویم