بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    .....***.....

  • تعداد نظرات : 2
  • ارسال شده در : ۱۳۹۵/۱۱/۱۹
  • نمايش ها : 326

پسر:میخوام باهات به هم بزنم...

دختر:چی؟...

واضح گفتم...میخوام برم زندگیمو بسازم

زندگیت!!مگه نمیگفتی من زندگیممممم

اره ولی لان زندگیم از تو مهم تره..

پس این چند سال چی میشه؟

پسر:این لوس بازیا جدی نیس...ادم یه کار جدی میکنه اگه بخواد با طرف ازدواج کنه

دختر:آخه چرا؟؟

پسر:بیا همون کافه همیشگی سات 5 میخوام گردنبندی که بهم دادیو خودتم داری و پس بدم بهت...

دختر:باوش

چند ساعت بعد دختر با یه دست مشت شده و لیوان آب جلوش توی کافه..

پسره خیلی شیک و خوش تیپ که معلوم خیلی به خودش رسیده وارد کافه میشه....

عطرش توی فضا پخش میشه همون عطری که دخره براش گرفته

دختر نفسشو تو سینه حبس میکنه...

با چشای سیاه و گود افتاده نگاش میکنه..

پسر تا میبینتش قیافش میره تو هم

پسر:سلامم...

دختر:سلام هه

پسر:گریه کردی؟

دختر:برات مهمه؟

پسر:سوال منو ب سوال ج نده

دختر:خوشتیپ کردی...این زندگیت یه نفر دیگه نیس..

پسر:زدی به هدف میدونم باهوشی..

گارسون میاد:چیزی میل دارین؟

پسر:دو تا چایی و یه کیک روز...

دختر:من هیچی نمیخورم

پسر:برا زندگیم میخوام بگیرم

پس باهاش قرار داری

اره

دختره ب حالت عصبی:چجوری این ده سالو میتونی فراموش کنی؟

پسر:میتونم به جرات بگم بهترین سال های عمرم بود

دختر مشت بستشو بیشتر فشار میده...

پسر:ولی وقتشه الان به زندگیم سر و سامون بدم

گردنبندو در میاره و میزاره رو میز...

دختر:واقعا میخوای بری؟

پسر:اره وقتشه این رابطه تموم بشه

دختر:واقعا میخوای تمومش کنی؟

پسر:چند بار بهت بگم اره...

دختر مشتشو باز میکنه!دو تا قرص!

میزاره تو دهنش و ابو میخوره...

پسر:چی خوردییی؟

دختر:تو که برات مهم نیست

پسر:کثافت میگم چه قرصی خوردی ؟

پسره پا میشه و میاد رو به روش صندلیشو میچرخونه داد میزنه سرش چی خوردی؟

دختر:ق ق قرص برنج ج

دختر اشک تو چشماشه

پسر مات و حیرون نگاش میکنه

شک پسر در میاد و میریزه رو گونش

دختر با بغض:تو که برات مهم نیست زندگیم گریه نکن...من واقا بدون تو نمیتونم!برو با جدیده زدگیتو بساز

پسر:لعنتی چه غلطی کردییی پاشو بریم بیمارستان احمق روانی همش شوخی بود! من امکان نداره با کسی به جز تو اینجا قرار بزارم...میخواستم رابطمون تمو شه تا بتونم ازت خواستگاری کنم....

دختر ترسیده و میکوب فقط بهش نگا میکنه

پسره یه جعبه کوچیک قرمزمیده به دختره و بلندش میکنه میبره بیرون کافه...

میزارتش تو ماشین...

دختر ترسیده و لرزون فرو میره تو صندل ماشین...

سره سوار میشه تا بیمارستان جفتشون گریه میکنن

دختره:من نمیخوام بمیرم

پسره:یلی احمقی منم نمیخوام بمیری واس چی خوردیش...فقط اگه دو دقه صبرمیکردی من دلم نمیومد اذیتت کنم

پا رو گاز..

هق هق دختر

سرفش دستش جلو صورتش و دستاش خونی

پسر تند تر میره

بیمارستان

خون اشک ترس..

جواب منفی دکترا به شستشو معده

+شرمندم برید باهاش خدافظی کنید وت زیادی نداره قرص برنج اثر خودشو کرده

پسر تکیه به دیوا سرشو فشار میده...

دختر رو تخت

لباساش خونی

پسر میره تو اتاق

عشقم؟

جونم

جفتشون میزنن زیر گریه

پسر میره بغلش میکنه ...جعبه انگشترو ازش میگیره

پسر:عشقم من چجوری میتونستم ترکت کنم اخه...مگه تو زندگیم نبودی مگه بهت نگفم من بهت روغ نمیگم؟ مگه نگفتم یه روزی میشی خانومم؟خانوم خونم و مادر بچه هام؟...مگه نگفتی فقط منو میخوای مگه نگفتم بدون تو نمیتونم

دختر و بغل میکنه دختر همینجوری که اشکاش میریخته سرشو به سینه پسره تکیه میده..

چند تا سرفه و لباس پسره خونی میشه

پسر سفت فشارش میده

در جعبه رو باز میکنه  و با گریه میگه

دختر کم کم بیحال میشه و رنگش سفیید

پسر:خانوم خونم میشی؟با من ازدواج میکنی؟

دختر:بله

گریه جفتشون

چند تا سرفه و خون زیاد..

خون از بینی دختر سرازیر میشه

پسر انگشترو دست ختره میکنه

دختر درش میاره و پسش میده

دختر:مننن ت توو باید ز ز زندگیتو بکنی بدون من!

ببخشید که اینجوری شد تقصیر من بود

پسر:نه تقصیر من بود گلم

گریه و بغض که راه نفس جفتشونو سد کرده..

دختر:نه تو باید دیگه منو فراموش کنیییی...

پسر:نه نمیتونم

دختر:دوستدارم

پسر:منم دوست دارم

چشای دختر میره و شل میشه..

و آخرین نفسش از دهنش میاد بیرون...

پسر:زندگیم؟

اییییی خداااا

جسد دختر و سفت بغل میکنه و گریه میکنه...

پرستارا و دکترا ک این صحنه رو میبینن سعی یکنن پسررو اروم کنن تا اجازه بده جسد رو ببرن سرد خونه..

پسره اجازه نمیده و از اتاق بیرونشون میکنه!

انگشترو دست دختره میکنه و میگه

(تو همیشه زندگیه من میمونی حتی اگه دیگه نداشته باشمت)

هر کی الان در چه حالتیه لطفا بنویسه من که گریه کردم

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


Pari123
ارسال پاسخ
saliiiiiii
ارسال پاسخ