بلاگ كاربران



در دفتر شعر من این دیوان معمولی
محبوب من ماهیست با چشمان معمولی


برعکس آهوهای حیران در هزاران شعر
او نیز چیزی نیست جزانسان معمولی


با پای خود دور از "پری دم" های دریایی
عمری شنا کرده ست در یک وان معمولی


محبوب من جای قدح نوشیدن از ساغر

 یک عمر چایی خورده در فنجان معمولی


اوجوجه تیغی روی پلک خود نچسبانده
تا نیزه ها سازد از آن مژگان معمولی


محبوب من این است و من با سادگی هایش
سر میکنم در خانه ی ارزان معمولی


جای گلستان میتوان با بوسه ای خوش بود
در یک اتاق ساده با گلدان معمولی


با عقد دل فرقی ندارد شاهد عقدت
قرآن زرکوب است یاقرآن معمولی


عاشق اگر باشی برای بردن معشوق
اسب سفیدت میشود پیکان معمولی


من هم بدون سیم و زر یک شاعر پاکم
یک شاعر از نسل بدهکاران معمولی!


غلامرضا طریقی

 


به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


مهدی
ارسال پاسخ

قشنگ بود

مهدی
ارسال پاسخ

قشنگ بود

مهدی
ارسال پاسخ

قشنگ بود

مهدی
ارسال پاسخ

قشنگ بود

مهدی
ارسال پاسخ

قشنگ بود

maryam222
ارسال پاسخ

لایک

مولتی یوزر Zakzik , a_boy , _badboy_
ارسال پاسخ

دمش گرم ... ادم با این شعرا حال میکنه