دیوار کاربران


FAMA59
FAMA59
۱۳۹۳/۱۲/۱۲

این روزها

بیشتر از هر زمانی

دوست دارم خودم باشم !!

دیگر نه حرص بدست آوردن را دارم

و نه هراس از دست دادن را .....

هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهددلم هوای خودم را کرده است ...

همین... s-: آهسته بیا

چیزی هم ننویس

نظر هم نگذار

همان که بخوانی بس است

من به بی محلی آدمها عادت دارم ...!

8metri16
8metri16
۱۳۹۳/۱۲/۱۱

هیچوقت قرصهائی که دل آدم را خوب میکنند

جای خوبیهائی که دل آدم را قرص میکنند را نخواهند گرفت

،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،مهــــــــــــربـــــــــــــــــون بــــــاش،،،،،،،،،،،،،،،،،،،

FAMA59
FAMA59
۱۳۹۳/۱۲/۱۱

حکایت من ؛ حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت
دلباختۀ سفر بود ؛ همسفر نداشت
حکایت کسی است که زجر کشید ،اما ضجه نزد
زخم داشت و ننالید
گریه کرد ؛ اما اشک نریخت
حکایت من ؛ حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !
حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همۀ صداها را بشنود.

FAMA59
FAMA59
۱۳۹۳/۱۲/۱۱

تو سراپا ادعایی عزیزم …
انکار نکن !
عشقت را چشیدم ، طعم کشک میدهد !

FAMA59
FAMA59
۱۳۹۳/۱۲/۱۱

ﻋﺸــــــﻖ ...
ﻧــــﻪ ﭘــــﻮﻝ ﻣﯿﺨــــﻮﺍد ...
ﻧــــﻪ زیبایــــی ...
و ﻧــــﻪ هیــــچ چیــــز دیگـــــه ....
ﻓﻘـــــــــــﻂ " ﺩﻭ ﺗــــﺎ ﺁﺩﻡ " ﻣﯿﺨــــــــﻮﺍﺩ ...
ﺗﺎﮐــــــــﯿﺪ ﻣﯿﮑﻨــــﻢ : ﺁﺩﺩﺩددﺩﺩﻡ ...!

FAMA59
FAMA59
۱۳۹۳/۱۲/۱۱

مرا اینگونه باور کن :
کمی خسته کمی تنها
کمی از یاد رفته ٬کمی مغرور
کمی بی کس ٬ کمی گستاخ
کمی سر خوش
کمی..... کمی باور کردنم سخته !!؟؟

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۳/۱۲/۱۰

امشب دوباره آمده ام

که به خواب های مشترکمان فکر کنیم

و از روزهای نیامده حرف بزنیم

من از تور سفیدی بگویم

که زیبایی ات را مشبک می کند

و دسته گلی که به دست های تو می آید

و تو از ماشین هایی که پا به پای مان

شهر را دور افتخار می زنند

بیا تا این خواب تمام نشده

ژست های کلیشه ای بگیریم

و به مردی لبخند بزنیم

که خاطراتمان را قاب می کند ...

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۳/۱۲/۱۰

عاشقم!

اهل همین کوچه ی بن بست کناری

که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی

تو کجا؟ کوچه کجا؟ پنجره ی باز کجا؟

من کجا؟ عشق کجا؟ طاقتِ آغاز کجا؟

تو به لبخند و نگاهی

منِ دلداده به آهی

بنشستیم

تو در قلب و

منِ خسته به راهی

گُنه از کیست؟

از آن پنجره ی باز؟

از آن لحظه ی آغاز؟

از آن چشمِ گنه کار؟

از آن لحظه ی دیدار؟

کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت

همه بر دوش بگیرم

جای آن یک شب مهتاب

تو را تنگ در آغوش بگیرم

mj_baneshi
mj_baneshi
۱۳۹۳/۱۲/۱۰

اگر بدانم که فردا دنیا تکه تکه خواهد شد باز هم درخت امیدم را خواهم کاشت اما؛
نه برای برداشت میوه اش !!
فقط برای دوری از حسرت ای کاش هایش.....

mj_baneshi
mj_baneshi
۱۳۹۳/۱۲/۱۰

فردای بهتری نخواهی داشت مگر فکر کردن به دیروز را متوقف کنی