بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    omid

  • تعداد نظرات : 4
  • ارسال شده در : ۱۳۹۳/۱۱/۲۸
  • نمايش ها : 248


ديرگاهي است که دل روز و شب مي ترسد،
با خودش مي جنگد
و به تو مي نگرم که دلم مدتهاست که شده حيرانت 
باز دل مي ترسد، که مبادا روزي بروي از اينجا و بمانم تنها و بميرم رسوا
باز من مي گريم که مبادا عشقم برود از يادت
بدهي بربادم و بميرم در غم
باز در رويايت دل من مي ماند و به خود خندد که شده مجنونت  
تا کنون قلبم را اينچنين ديوانه من نديدم هرگز
از نگاه پاکت دل من مي لرزد
باز هم مي ترسم
نکند چشمانت روزگاري جز من به کسي عشق دهد
اي اميد ماندن ، بي تو من خواهم  ماند با دلي پر ماتم  در پس تنهايي
وقت آرامش شب از خيانت لبريز از همه بي زارم و تو را مي خواهم تا بميرم از شوق
لحظه ديدارت
اي تو که آغوشت مأمن  اين تنهاست
باز هم دريابم
که پرم از گريه و بغضي کهنه
روز و شب لبريزم
گرمي آغوشت برتر از يک دنياست
در کنارت گويي مالکم دنيا را
تو بمان تا عمري من بمانم شيدا
و نميرم تنها و تمام خود را بدهم در راهت
من نخواهم هرگز که بجز چشمانت به کسي عشق دهم
و کسي را جز تو لايق خود دانم
من همه اميدم بسته به چشمانت تو شدي رويايم
تو شدي دنيايم....


به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


๓คh๓໐໐໓
ارسال پاسخ

مرســـــــــــــــــی

saeed1360
ارسال پاسخ

مرسي زيبا بود

liko2536
ارسال پاسخ

باز هم عالی

هر سه بلاگت لایک داشت و من هم حیفم اومد که لایک نکنم

boybad
ارسال پاسخ

آنچه میخواهم از خدا ، تو هستی و تو هستی و خود خدا که دستهایمان را بگیرد ، تا عشق زیر پای بی وفایی نمیرد ، تا صدایمان را بشنود ،
تا شیشه غمها را در لحظه هایمان بکشند، آری خدا درد دل ما را میشنود !
انگار عمریست به پایت سوخته ام ، هنوز هم با تو چشم به فرداها دوخته ام . . .
مگر میشود از تو دل کند ، تو همچنان پرواز میکنی و من در بند . . .