غضنفرالاغشوگم کرده بوده دایم شکرمیگفت وخوشحال بود.بهش میگندتوالاغت رو گم کردی چرا خوشحالی؟؟ غضنفرمیگه:خوشحالم خودم سوارش نبودم وگرنه من هم گم میشدم!!

دنياي عجيبي شده است . . .

براي دروغ هايمان ،

خدا را قسم ميخوريم ،

و به حرف راست که ميرسيم ؛

مي شود جان ِ تــو…

دلم مي خواست زمان را به عقب باز مي گرداندم…

نه براي اينکه آنهايي که رفتند را باز گردانم…

براي اينکه نگذارم آنها بيايند…

آدم باید عین مرسوله پستی سفارشی باشه
یکی باشه همیشه تحویلش بگیره ، بگیرتش تو بغل
امضا هم بده که تحویل گرفته شده و پس گرفته نمی شود !

در آغوش توام ، رفته ام به رویاهایم ، خواب نمانده ام از این احساسم ، در این خواب و بیداری ، لذت در کنار تو بودن را درک میکنم ،هیچگاه این سرپناه گرم را ترک نمیکنم ، من از عشق نگاه تو خیره شده ام به چشمانت ، هیچگاه برای دیدنت لحظه ای را از دست نمیدهم !

بغض بزرگ ترین اعتراضه اما اگه شکسته بشه
دیگه اعتراض نیست التماسه!
.
..
...

یه زن و شوهر رو تخت خوابيده بودن، خانومه كه داشت خواب مي ديد ناغافل فرياد میكشه : "شوهرم اومد..." مرد بيچاره از خواب مي پره و دستپاچه خودشو پرت ميكنه زير تخت !!

من نه عاشق بودم...
و نه محتاج نگاهى که بلغزد بر من.
من خودم بودم
و
يک حس غريب
که به صد عشق و هوس مى ارزد.

بلاگ جدیدم به نام بوسه های همه ماه بخونید و نظربدین خوش حال میشم..

جاروبرقی با اینکه میدونه زباله راه نفسشو میبنده بازم هورتش میکشه,جارو برقیتیم آشغال

نه های دل
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم
چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم
نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم
اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم
چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد
چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم
یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد
اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم
سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم

چـه مـَسخَـره استــ سـوآل امـتحـآنـ کــِ میگـویـَد

جــآیِ خـآلـی رآ پـُر کُنـیـد

مَــ ن اگـر میتـَـوانـِستـَـمـ جــآیِ خـالــیِ تــُـــو رآ پُـر میـکـَردمـ

❺ ღ ®