دیوار کاربران


marya1370
marya1370
۱۳۹۳/۱۱/۳۰

یه بار با دوست پسرمون رفتیم پارک
تا لبو گرفتیم;
.
.
.
.
.
.
.
.
.

یهو!! دوستم اومد مارو دید
هیچی دیگه اونم 1 چنگال گرفت نشست با ما لبو خورد!!!
واقعا چسبید
به خانوادت بگم چقد منحرفی؟؟

parni
parni
۱۳۹۳/۱۱/۳۰

مي ترسم از بعضي آدمها ...
آدمهايي که امروز دوستت دارند
و فردابدون هيچ توضيحي رهايت مي کنند...
آدمهايي که امروز پاي درد دلت مي نشينند
و فردا بيرحمانه قضاوتت مي کنند...
... آدمهايي که امروز لبخندشان را
مي بيني و فردا خشم و قهرشان...
آدمهايي که امروز قدرشناس محبتت
هستند و فردا طلبکار محبتت...
آدمهايي که امروز با تعريف هايشان
تو را به عرش مي برند
و فردا سخت بر زمينت مي زنند...
آدمهايي که مدام رنگ عوض مي کنند
امروز سفيدند، فردا خاکستري، پس فردا سياه..
آدمهايي که فقط" ظاااااااهرا آدمند "...
چيزي هستند شبيه مداد رنگي هاي
دوران بچگي مان !!
هر چه بخواهند مي کشند...
هر رنگ که بخواهند مي زنند

holy
holy
۱۳۹۳/۱۱/۲۶

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست

می نشینی روبرویم،خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت،توی فنجانی که نیست

بازمی خندی ومی پرسی که حالت بهتر است؟!
باز می خندم که خیلی،گرچه می دانی که نیست

شعر می خوانم برایت،واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم،توی گلدانی که نیست

چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری،بین دستانی که نیست

وقت رفتن می شود،با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم،در ایوانی که نیست

می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست


melodi2014
melodi2014
۱۳۹۳/۱۱/۱۷

چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی



من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی



خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی



ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی



در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی



من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی



از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغي که نمی بینی دردی که نمی دانی



دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی



ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت ؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی

رهی معیری

+5

nataris21
nataris21
۱۳۹۳/۱۱/۱۷

ایـن روزهــا....
دروغ گفتــــن را خــــــوب یـاد گرفتــــــــــه ام
حــال مـ ــن خــــــــوب است
خــوبِ خــوب
فقـط زیــــاد تا قسمتــی هــــوای دلــ ــم طوفــــانی
همــراه با غبـــارهـای خستگـــــــــــــی ست
و فکـر مـی کنـــم
ایـن روزهـــا...
خــدا هـم از حـــرف هـای تکـــ ــراری مــ ــن خستـــه است
چـه حــس مشتـرکـــی داریــم مــ ــن و خـــدا
او...
از حــرف هـای تکـــ ـــراری مــن خستـــه است
و مـــن...
از تکـــ ــرار غـــــم انگیــز روزهــــایم...

hadel
hadel
۱۳۹۳/۱۰/۳۰

دردانشگاهmitمطالعاتی انجام شده که اگرشمابه



خودتان



فقط یک باربگویید:



کاری رانمیتوانیدانجام دهید!

بایدیک نفرهفده مرتبه به شمابگویدکه:



شمامیتوانید ان کار را انجام دهید...



تاهمان یک دفعه راخنثی کند...



نتیجه:



قدرت نفوذکلام شمابرای خودتان هفده مرتبه ازقدرت



کلام دیگران نسبت به شماقویتراست...

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۱۰/۲۶

♥ ﭠۄ ﺁטּ ♪ ὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد ♥

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۳/۱۰/۲۳

از همان کودکی به ما هشدار دادند و جدی نگرفتیم …
یادت هست ؟
در دفتر مشقهایمان خطوط فاصله همیشه قرمز بود !

hadel
hadel
۱۳۹۳/۱۰/۱۴

انسان حیله گر باشد روباه است
خاعن باشد گرگ است
اگر ترسو باشد بز است
اگر آرام باشد گوسفند است
اگر احمق باشد خر است
در نتیجه : انسان هیچ وقت آدم نیست

yasi98
yasi98
۱۳۹۳/۱۰/۱۳

گـاهـی سـکــــــــــوت مـی آمـوزد :

بـودن ، هـمـیـشـه در فـریـــــــــاد نـیـسـت !

" اسـطـوره " شـدن ، یـعـنـی در عـیـن رفـتـن ، بـمــــــــانـی !

یـعـنـی بـاشـی یــــــــا نـبـاشـی

دوسـتـت داشـتـه بـاشـنـد و دلـتـنـگـتـــــــــ . . . شـونـد . . .