بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    رفت

  • تعداد نظرات : 2
  • ارسال شده در : ۱۳۹۲/۰۶/۲۳
  • نمايش ها : 303

رفته است و مهرش از دلم نمیرود

ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست

ای ستاره ها ستاره ستاره ها

پس دیار عاشقان جاودان کجاست

.................................................

امشب از اسمان دیده تو روی شعرم ستاره میبارد

در سکوت سپید کاغذها پنجه هایم جرقه میکارد

اری اغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیاندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

.....................................................

تکلیفم روشن شد شیرینم

فرهاد وار اینبار باید به جای کوه دل بکنم

..................................................

نگه دگر به سوی من چه میکنی

چو در بر رقیب من نشسته ای

به حیرتم که بعد از ان فریبها

تو هم پی فریب من نشسته ای

به چشم خویش دیدم ای خدا

که جام خود به جام دیگری زدی

چو فال حافظ ان میانه باز شد

تو فال خود به نام دیگری زدی

..................................................

احساس سوختن به تماشا نمیشود

اتش بگیر تا که بدانی چه میکشم

..........................................................

فردا اگر ز راه نمیامد من تا ابد کنار تو میماندم

من تا ابد ترانه عشقم را

در افتاب عشق تو میخواندم

 .........................................................

دلم از نبودنت پر است

انقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد

............................................

دیگر احتیاط لازم نیست

شکستنی ها شکست

هرجور مایلید حمل کنید

....................................................

بی انصاف این گره بایک نگاه تو باز میشود

تمام دندانهایم درد میکند

...............................................


به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


MYRA_AMIR
ارسال پاسخ

likeeeeeeeeeeee

Fardin1995
ارسال پاسخ

احساس سوختن به تماشا نمیشود

اتش بگیر تا که بدانی چه میکشم

عالی

نه درد دستت...........20