دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۰۱

وقتی خیس از باران به خانه رسیدم.



بردارم گفت چرا چتری با خود نبردی.





خواهرم گفت چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی



پدرم با عصبانیت گفت تنها وقتی سرما خوردی متوجه

خواهی شد



اما مادرم در حالی که موهای من را خشک میکرد



گفت امان از باران بی موقع





این است معنای مادر فدای تمام مادران ......

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۳/۰۱

طرف برادرشو نصیحت میکرده میگه وقتی ازدواج کردی اقتدار داشته باش ، مثل من !
دیشب به زنم گفتم باید ساعت یازده آب گرم باشه ، اونم آبو گرم کرد !
داداشش گفت ساعت یازده آب گرم میخواستی چیکار ؟
گفت : آخه پوستم حساسه نمیتونم با آب سرد ظرف بشورم

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۳۱

باید به یاد داشته باشم هر وقت دلتنگ شدم به آسمان نگاه کنم

کسی هست که عاشقانه مرا می نگرد و منتظرم است

او اشکهای مرا پاک می کند و دستهایم را صمیمانه می فشارد.

مرا فقط به خاطر خودم دوست دارد و اگر باور داشته باشم میبینم که حتی ستاره هایش هم با من حرف می زنند

باور دارم که با او هرگز تنها نیستم

فقط کافیست عاشقانه به آسمان نگاه کنم,

خدایا میدانم که همیشه دستم را گرفته ای,

فقط رهایم نکن, آمین.

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۳۱

عشق دارد صد هزاران مثنوی

عشق را باید ز جانان بشنوی

عشق دارد صد هزاران سوز ها

من به یک سوزش نشستم روزها.

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۳۱

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد

طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود

ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد

قره العین من آن میوه ی دل یادش باد

که خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرد

ساروان بار من افتاد خدا را مددی

که امید کرمم همره این محمل کرد

روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار

چرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد

آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ

در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد

نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ

چکنم بازی ایام مرا غافل کرد

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۳۱

دم اون دوست دختر پسرای قدیمی گرم...


که نه موبایل داشتن نه فیسبوک نه هیچیه دیگه ؛



تنها وسیله ی ارتباطشون یه تلفن کارتی بود



و اعتماد بالا که بجای دادنه ۱۰۰تا خطه اعتباری شماره خونه میدادن



و اونقدر زنگ میزدن تا عشقشون گوشیو جواب بده

دمشون گرم که قراراشون مبداش دم مدرسه بود و مقصدش خونه

دم دختراش گرم که با یک کیلو اپل مانتو و ابروهای موکتی



و ناخنای از ته گرفته میرفتن سر قرار

دم پسراش گرم که تو راه واسه عشقشون از چیپس و لواشک و باقالی کم نمیذاشتند

دمشون گرم که تو اوج دعوا با نوشتن یه نامه ی عاشقونه دوباره آشتی میکردند



و آخر اینکه دمشــــــــــــون گرم که خیانت نمیکردن و

تک پرررررررررررر بودن..

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۳۱

با تواضع بر قله ی کوه باید ایستاد

و دستان خود را به سخاوت طبیعت بلند کرد

و چشمان خود را بست تا لحظاتی با بوسه ی باد آرامش گرفت و لذت برد

تا عطر بهار ، ما را غرق مستی خود کند

بهاری که همراه شده با حلول ماهها و اعیاد مبارک رجب و شعبان و رمضان ...

بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن

به شادی رخ گل بیخ غم ز دل برکن

رسید باد صبا غنچه در هواداری

ز خود برون شد و بر خود درید پیراهن..

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۳۱

آنچه از سر گذشت ، شد سرگذشت

حیف بی دقت گذشت ، اما گذشت

تا که خواستیم یک دو روزی فکر کنیم

بر در خانه نوشتند ، درگذشت ...

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۳۱

جای آن دارد که چندی همره صحرا بگیرم

سنگ خارا را گواه این دل شیدا بگیرم

مو به مو دارم سخنها، نکته ها از انجمنها

بشنو ای سنگ بیابان، بشنوی ای باد و باران

با شما همرازم اکنون

با شما دمسازم اکنون

شمع خود سوزی چو من ، در میان انجمن

گاهی اگر آهی کشد دلها بسوزد

یک چنین آتش به جان،مصلحت باشد همان

با عشق خود تنها شود ، تنها بسوزد

من یکی مجنون دیگر، در پی لیلای خویشم

عاشق این شور و حال عشق بی پروای خویشم

تا به سویش رهسپارم، سر ز مستی بر ندارم

من پریشان حال و دلخوش، با همین دنیای خویشم

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۲/۳۱

••• آنقدربرای توبوده ام که دیگر؛

من برایم غریبه است

اینگونه است که،

وقتی بروی،میمیرم

چون؛نه تورا دارم

ونه خودم را •••