دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۱

کاش شبی
روزی
جایی
بر لبان تو تکرار میشد نامم …

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۱

دیـگـــر نه اشـکـــهایم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم…

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۱

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
همچو شهری که به روی گسل زلزله هاست

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۱

کاش آدم ها یکم جرات داشتن …
گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن :
ببین ؛ دلم واست تنگ شده ،
واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم … !

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۱

کاش دهخدا می‌دانست
دلتنگی …
اشک ….
فاصله ….
بی وفایی….
تعریفش فقط دو حرف است “تـــو

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۱

میدانم روزی تو مرا در آغوش خواهی گرفت . . .
پشیمان و با چشمانی پر از اشک ، خودم را که نه ! عکسم را !
عکسی که در زیر آن نوشته شده ” چهل روز گذشت

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۱

میگفت در آغوش دیگری نفس نفس نخواهم زد !
راست میگفت ، لعنتی ” له له ” می زد

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۱

با ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﯼ
ﺑﮑﺎﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﻘﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ
ﺳﭙﺲ ﺍﻭﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﻮﻟﻪ ﺑﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱ
ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺭﻫﺎ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﺎ ﮐﺮﻩ ﻣﯿﮕﺮﺩﯼ
ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﮐﻪ ﺑﺎﮐﺮﻩ ﻧﺪﺍﺭد ...

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۱

صدای ما رو

از پشت شیشه ی مانیتور می شنوید...

مانیتوری که الان ، خیلیا پشتش بغض دارن

مانیتوری که الان ، خیلیا دستشون

زیر چونشونه

در ضمن ،

پشت همین مانیتور هم خیلیا دلشون گرفته

مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۱۱

ســــــــاده نگـــــــــذر...

به یــــــــاد داشتــــه باش..

"ایــــــــن" دلـــــنوشته ها را....


یـــک " دل " نوشـــته است....!