دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۳/۰۶

گاهی زود می رسم
مثل وقتی که به دنیا آمدم
گاهی اما خیلی دیر
مثل حالا که عاشق تو شدم در این سن و سال
من همیشه برای شادی ها دیر می رسم
و همیشه برای بیچارگی ها زود
و آنوقت یا همه چیز به پایان رسیده است
و یا هیچ چیزی هنوز شروع نشده است

من در گامی از زندگی هستم
که بسیار زود است برای مردن
وبسیار دیراست برای عاشق شدن
من بازهم دیر کرده ام

مرا ببخش محبوب من
من بر لبه عشق هستم
اما مرگ به من نزدیکتر است

عزیز نسین

مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۳/۰۶

‏برام مهم نیست دیگران
درباره ام چه فکری می‌کنند
مگر اینکه فکر کنند
عالیم که در اینصورت حق با اوناست

محمد
محمد
۱۳۹۶/۰۳/۰۶

مهربونی ومحبت تمامی ندارد بینهایته

مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۳/۰۶

جهنم یعنی وابستگی
به قضاوت دیگران
افراد بسیار زیادی
در جهان هستند که
در جهنم به سر می برند
زیرا سخت وابسته به
داوری دیگرانند...

ژان_پل_سارتر

khoobyar
khoobyar
۱۳۹۶/۰۳/۰۳

جان کافی : خیلی خسته ام رییس، خسته از تنها سفر کردن، تنها مثل یه چلچله زیر بارون. خسته از اینکه هیچ وقت رفیقی نداشتم پهلوم باشه و ازم بپرسه از کجا اومدم، به کجا میرم یا چرا آنقدر خسته ام از اینکه آدما همدیگه رو اذیت میکنن، خسته از تمام درد هایی که تو دنیا حس میکنم و می شنوم، هر روز دردهام بیشتر میشه درد تو سرم مثل خرده های شیشه ست، تمام مدت.

می تونین بفهمین؟

دیالوگ ماندگار
مسیر سبز

مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۲/۳۰

مهربان که باشے
خورشید از سمت قلب تو طلوع خواهد کرد...
و صبح ،
مگر چیست؟
جز لبخند مهربانت؟
سلام
صبح بخیرمهربانان

مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۲/۳۰

خدایا
تا سپیده صبح فـردا
خوابی آرام به ما عطـا کن

و صبحگاهان
ما را با شهامت
برای شروع روزی دیگر
از خواب بیدارکن

شبتون_آروم

مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۲/۲۹

سلام
صبحتووووون بخیر و پر از شادی
بیدار شو دوست من
بیدار شو و به جای خوابیدن و تکرار زندگی تکراری
برو تو دل طبیعت و زیبایی ها
برو از نعمت های بیکران و بی پایان خداوند یکتا لذت ببر و شکرگزاری کن
و با خودت عهد کن
که لایق بهترینی و باید بهترین ها را به دست بیاری
و از خداوند بخواه که مسیر موفقیتت را هموارتر کند
دوست خوب من
خالق لحظات خوب و بد
شیرین و تلخ
موفق و ناموفق خود ما هستیم
میتونی امروز یک روز پرانرژی و شاد رو رقم بزنی
و یا میتونی مثل همیشه تکرار و تکرار و تکرار؛؛؛؛؛
یک دنیاااا زیبایی و عشق و انرژی تقدیم به دوستان خوبی که تصمیمی دارن یکروز متفاوت و عالی داشته باشن

mamadparsa
mamadparsa
۱۳۹۵/۱۰/۰۷

چند شبي پيش پاييز بود
پاييز و ياد يادگارات
پاييز و ياد كارات
پاييز و برگ هاي ريخته
پاييز و رقص بارون
غم پاييزي سنگين بر سينه ي زمين ريخته بود
انقدر سنگين كه دلم لرزيد و شكست
ميشناسيدش؟
پاييز زرد و يه پاييز سردو
ميشناسيدش ؟
مرد غم زده ي پاييز رو
ميشناسيدش؟
بچگي برف ميومد ذوق داشت تعطيل شه تا هويج و شال و برداره آدم برفي بسازه
حاليش نبود كه. دلش صاف و ساده بود مخاطبش آدم برفي بود
الانم آدمش برفيييييييست ، بدون تحرك
ميشناسيدش؟
بزرگ شده بود با " بانو " مي رفت كافه با ته ريش
چاي ، گرم ، بخاري و كاپشن تنش كه مبادا سردش نشه ، سردش شد ، تا گرمش شه
چند وقت بعد " بانو " رفت و سردش شد و سرد موند و انقدر به چاي خيره شد ، تا چايشم سرد شد ، مثل همين هوا
ميشناسيدش؟
بزرگ تر شد ، ته ريشش ريش شد ، عزاي عمومي قلبش بود
نفهميد كي زمستون اومد و كي رفت ، ١ سال تقويمش زمستون بود و براش فرقي نداشت
ميشناسيدش؟
بزرگ تر شد و با خانمي ديگر كه " بانو" نبود رفت تا قدم هايش رو تو برف نقش ببندد ، چهار جاي پا، رد پاهاشون نقش بست رو زمين ، اما رد پاي " بانو " نبود و نشد و زمستونش زمستون موند
ميشناسيدش؟
همين امروز داره مي نويسه
زمستونش نه ريش داشت نه جاي پا نه " بانو" نه خاطره نه چاي گرم
فقط سردش بود و سردش بود و سردش موند ، كمي لوس شده
چون هيچكس رو شونه هاش كاپشن ننداخت تا گرمش شه
امسال هم ميگذره ، نميدونم چند ماه زمستونه ، اما الان زمستونه
سرد....

mahan2017
mahan2017
۱۳۹۵/۰۸/۱۳

کاش می شد باردیگر سرنوشت از سر نوشت کاش می شد
هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت
کاش می شد از قلمهایی که بر عالم رواست
با محبت, با وفا, با مهربانیها نوشت
کاش می شد اشتباه هرگز نبودش در جهان
داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت
کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود
کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت