بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    madar

  • تعداد نظرات : 0
  • ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۹/۰۵
  • نمايش ها : 223

مادر

مادر من فقط یك چشم داشت. من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود

اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت

یك روز اون اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره

خیلی خجالت كشیدمآخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه ؟  

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !