دیوار کاربران


KinGaMiR
KinGaMiR
۱۳۹۲/۰۵/۰۸

من مرد هستم

او زن!

من مردانگی کردم دستش را گرفتم

او زنانگی کرد دستم را تا ابد برای خودش نگه داشت

من کنارش خوابیدم

او در خوابم رویا شد

من سرم روی سینه اش گذاشتم

او به قلبش گفت به یاد من بزند

من هر روز دلم برای او تنگ میشود

او هر ثانیه با دلتنگی من زندگی میکند.

_____________________________

i am sad king
_____________________________

5+++++

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۵/۰۸

چارلز دانشجوي انگليسي با طعنه

به دوست و همكلاسي ايراني اش همايون ميگه:

چرا خانوماتون نمي تونن با مردها دست بدن يا لمسشون كنن!؟؟

يعني مردهاي ايراني اينقدر كارنامه خرابي دارن

و خودشونو نمي تونن كنترل كنن؟!!


همايون لبخندي ميزنه و ميگه:

ملكه انگلستان مي تونه با هر مردي دست بده؟

و هر مردي مي تونه ملكه انگلستان را لمس كنه؟!


چارلز با عصبانيت ميگه: نه ! مگه ملكه فرد عاديه؟!!

فقط افراد خاصي مي تونن با ايشون دست بدن و در رابطه باشن !!!


همايون هم بي درنگ ميگه:

خانوم هاي ايراني همشون ملكه هستن.

KinGaMiR
KinGaMiR
۱۳۹۲/۰۵/۰۵

تَمـــ ـــוҐ ِزَخــ ۫ــم۫ هـוیـَـم۫

مـــ َـــر۫هَمــَـش۫

لــَب۫ هــוے تـــ♥ـــפس۫ت۫

بــــــפسـِـﮧ نِمیــــ ـــخــפ۫וهـــ َــم۫!

فَقـــ َــط۫ حــ َـرفے بــ ِــزَלּ۫ ...

_____________________________

i am sad king
_____________________________

5+++++

hegmatane
hegmatane
۱۳۹۲/۰۵/۰۴

بر رهگذر دوست کمین خواهم کرد

زیر قدمش دیده زمین خواهم کرد

گر بسپردش صد آفرین خواهم گفت

نه عاشق زارم ار جز این خواهم کرد

** سنایی غزنوی **

hegmatane
hegmatane
۱۳۹۲/۰۴/۲۶

از ما به مهربانی یاد آرید

قبل از همه چيز ،

يك جرعه سلام !

يك جرعه نگاه !

به سلامتي...!!!ا.


hegmatane
hegmatane
۱۳۹۲/۰۴/۲۳

به روی دلبری گر مایل هستم

مکن منعم گرفتار دل هستم

خدا را ساربان آهسته می ران

که من وامانده ی این قافل هستم

** باباطاهر **

ebi32366
ebi32366
۱۳۹۲/۰۴/۲۱

اندیشیدن به هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند
درست مانند آغاز

hegmatane
hegmatane
۱۳۹۲/۰۴/۲۱

وقتی ٥ ساله بودم، مادرم همیشه می گفت شادی کلید زندگی کردن است.

وقتی به مدرسه رفتم، از من پرسیدند که وقتی بزرگ شدی دوست داری چه کاره شوی؟

من فقط نوشتم "شاد".

به من گفتند موضوع انشاء را نفهمیده ام،

و من به آنها گفتم که آنها زندگی را نفهمیده اند.

** جان لنون **

hegmatane
hegmatane
۱۳۹۲/۰۴/۲۱

وقتی ٥ ساله بودم، مادرم همیشه می گفت شادی کلید زندگی کردن است.

وقتی به مدرسه رفتم، از من پرسیدند که وقتی بزرگ شدی دوست داری چه کاره شوی؟

من فقط نوشتم "شاد".

به من گفتند موضوع انشاء را نفهمیده ام،

و من به آنها گفتم که آنها زندگی را نفهمیده اند.

** جان لنون **

hegmatane
hegmatane
۱۳۹۲/۰۴/۲۱

وقتی ٥ ساله بودم، مادرم همیشه می گفت شادی کلید زندگی کردن است.

وقتی به مدرسه رفتم، از من پرسیدند که وقتی بزرگ شدی دوست داری چه کاره شوی؟

من فقط نوشتم "شاد".

به من گفتند موضوع انشاء را نفهمیده ام،

و من به آنها گفتم که آنها زندگی را نفهمیده اند.

** جان لنون **