دیوار کاربران


rain_gh
rain_gh
۱۳۹۲/۰۵/۰۸

مثل يک معجزه يک خواب
مثل آبي بودن و آرامي آب
مثل لذت مثل عزت مثل آواز
مثل خورشيد مثل اميد مثل پرواز
مثل يک معجزه،يک خواب آمدي
آمدي در لحظه هاي سرد و بيتاب آمدي ...

rain_gh
rain_gh
۱۳۹۲/۰۵/۰۸

در دنياي بچگي هر کس زودتر بگويد: دوستت دارم ، برنده است.
ولي در دنياي واقعي وبزرگسالي هر کس زودتر بگويد:دوستت دارم ، بازنده است.

rain_gh
rain_gh
۱۳۹۲/۰۵/۰۸

اما ... چون سپيده دم زد
تصوير محو شد فرياد زدم تصوير را باز ده !!!
اما صدايم مانند مشتي گردو غبار فرو نشست
كسي فريادم را در اين بيابان بي پايان پاسخ نداد
حال ، تصوير دل ميكشم روي پنجره ها
مگر باز يابم دل از دست داده خود را !!!

rain_gh
rain_gh
۱۳۹۲/۰۵/۰۸

محو مي شوم محو محو محو لذت نگاه تو آب نمي کند، شوق بوسه ات سرخ نمي کند داغ مي
کند، موج رفتنت له نمي کند خاک مي کند خاک مي شوم خاک خاک خاک سر بلند مي کنم
محو مي شوم داغ داغ داغ ...
لذت دوباره ديدنت ذوب مي کند يک جهنم بهشت!

rain_gh
rain_gh
۱۳۹۲/۰۵/۰۸

در غبارهاي به جامانده از سکوت ، در خلوت ياسهاي پر احساس ، کنار آينه هايي از جنس باران ،
هرکجا که تنهايي مي شکند، هرکجا که اولين فرشته ، خدا را صدا مي زند، روي زمزمه هاي گل
سرخ: مثل هميشه به دنبال تو مي گردم.

rain_gh
rain_gh
۱۳۹۲/۰۵/۰۸

بي تو ، مهتاب شبي باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم ، خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم ،
شدم آن عاشق ديوانه که بودم

در نهانخانه ي جانم، گل ياد تو،درخشيد
باغ صد خاطره خنديد، عطر صد خاطره پيچيد؛

يادم آمد که شبي با هم از آن کوچه گذشتيم
پر گشوديم و در آن خلوت دلخوسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم

تو،همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه، محو تماشاي نگاهت

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ي ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

يادم آيد : تو به من گفتي
از اين عشق حذر کن
لحظه اي چند براين آب نظر کن،
آب، آيينه ي عشق گذران است ،
تو امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا که دلت با دگران است است
تا فراموش کني، چندي از اين شهر سفر کن

با تو گفتم :« حذر از عشق! ـ ندانم
سفر از پيش تو، هرگز نتوانم، نتوانم

روز اول، که دل من به تمناي تو پر زد
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدي، من نه رميدم، نه گسستم

باز گفتم که:« تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم

اشکي از شاخه فرو ريخت
مرغ شب، ناله ي تلخي زد و بگريخت
اشک در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد

يادم آيد که: دگر از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه کشيدم .
نگسستم، نرميدم .

رفت در ظلمت غم آن شب و شب ها ي دگر هم ،
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم ،
نکني دگر از آن کوچه گذر هم

بي تو، اما، به چه حالي من از آن کوچه گذشتم

rain_gh
rain_gh
۱۳۹۲/۰۵/۰۸

رفتي خاطره هاي تو نشسته تو خيالم!
بي تو من اسير دست آرزو هاي محالم!
ياد من نبودي اما.من به ياد تو شکستم!

غير تو که دوري از من.دل به هيچ کسي نبستم!

هم ترانه ياد من باش!

بي بهانه ياد من باش!

وقت بيداري مهتاب. عاشقانه ياد من باش!

اگه باشي با نگاهت.ميشه از حادثه رد شد!

ميشه تو آتيش عشقت.گر گرفتن بلد شد!

اگه دوري.اگه نيستي.نفس فرياد من باش!

تا ابد تا ته دنيا.تا هميشه ياد من باش...

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۵/۰۸

دلتنگ که باشی ،

آدم دیگری می‌شوی

خشن‌تر.. عصبی‌تر.. کلافه‌ تر و تلخ‌ تر

و جالبتر اینکه ، با اطرافیان هم کاری نداری

همه اش را نگه میداری و دقیقا سر کسی خالی میکنی ،

که دلـتنگ اش هستی...

rain_gh
rain_gh
۱۳۹۲/۰۵/۰۸

تا كه بوديم نبوديم كسي كشت ما را غم بي همنفسي
تا كه رفتيم همه يار شدند خفته ايم و همه بيدار شدند
قدر ايينه بدانيم چو هست نه در ان وقت كه اقبال شكست
دوستي با هر كه كردم خسم مادر زاد شد
اشيان هرجا گزيدم خانه صياد شد

rain_gh
rain_gh
۱۳۹۲/۰۵/۰۸

اه از اين فاصله ها که هيچ گاه مرهم زخم بي کسي نمي شوند.
اه از اين جاده ها که نقش جدايي مي زنند و بوي غربت مي دهند.
( اينجا که باشي تنهايي ام را با تو قسمت مي کنم و تو هم سهم لبخند هر روزه ات را به من
مي بخشي و باز هم بوي صميميت به مشام مي رسد )
وطن تو قلب من است و من تصوير خود را جز در چشمان تو نخواهم يافت.
پس کاش برگردي...
که عشق اينجا سرخ تر خواهد بود !!