دیوار کاربران


rosva
rosva
۱۳۹۲/۱۱/۲۳

خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست!
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم.....
میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا....!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟!
خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی....
میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی....

meisam7p
meisam7p
۱۳۹۲/۱۱/۱۷

از عشق های این روزا

داستانی به بلندای شنگول و منگول هم نمی توان نوشت

چه برسد به شیرین و فرهاد …

5+

Scarschild
Scarschild
۱۳۹۲/۱۱/۱۵

آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن

این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند

آن روزها مال باخته می شدی

و این روز ها دلباخته . . .+5

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۱۱/۱۵

بدترین شکل دلتنگی برای کسی ...

آن است که درکنار او باشی ....

و بدانی که هرگز به او نمیرسی .....

گابریل گارسیا مارکز

....................

بلاگ جدیدم : میوه ممنوعه

http://www.hamkhone.ir/member/592/blog/view/83398/

دوست عزیز ممنون میشم ببینی و نظر بدی

keyvanjooon
keyvanjooon
۱۳۹۲/۱۱/۱۵

فال حافظ زدنت از پی دلتنگی کیست
ما که هر لحظه به یاد تو و دلتنگ توایم
هر ستاره به نشان از غم دلتنگی من
آسمان را بفرستم که بدانی همه جا یاد توام؟




keyvanjooon
keyvanjooon
۱۳۹۲/۱۱/۱۵

چه با قاطعیت حکم میدهی که “حواست رو جمع کن”
و من میمانم که چطور جمعش کنم وقتی تمامش پیش توست !

keyvanjooon
keyvanjooon
۱۳۹۲/۱۱/۱۵

مراقب تار مویت باش !
شاهرگ من است . . .



keyvanjooon
keyvanjooon
۱۳۹۲/۱۱/۱۵

وقتی آغوشت را به روی آرزوهایم باز می کنی
آنقدر مجذوب گرمای وجودت می شوم
که جز آرامش آغوشت
تمام آرزوهای خواستنی دیگر را از یاد می برم…

keyvanjooon
keyvanjooon
۱۳۹۲/۱۱/۱۵

بزرگترین روانشناسان دنیایند ، دو چشمت !
این قدر که امیدوارم می کنند ، به زندگی . . .

keyvanjooon
keyvanjooon
۱۳۹۲/۱۱/۱۵

نیمکت عاشقی یادت هست؟
کنار هم، نگاه در نگاه و سکوتمان چه گوش نواز بود..
بید مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود،
برگهای رنگینش را به نشانه عشقمان بر سرمان می ریخت..
او نیز عاشق بودنمان را به رخ پاییز می کشید،
اما اکنون پاییز.. نبودنت را، جداییمان را به رخ می کشد.
بگو، صدایم کن، بیا تا دوباره ما شویم،
مرحمی بر سوز دلم باش، نگاه کن، پاییز به من می خندد، بیا داغ جداییمان را به دلش بگذاریم.
بیا کلاغ ها را پر دهیم تا خبر وصلمان را به پرستوها مژده دهند.
دوباره صدایم کن..