همـه یهویی ها خوبن مثل:
یهویی بغل کردن
یهویی بوســــیدن
یهویی دیــــــــدن
یهویی ســـوپرایز کردن
یهویی بیــرون رفتن
یهویی دوست داشتن
یهویی عـــاشق شدن
اما امان از یهویی رفتن …

به قلبم نشستی نگفتم چرا ، دلم را شکستی نگفتم چرا

یکی خواب شبهای من را ربود ، چو دیدم تو هستی نگفتم چرا .

ﮔﺎﻫﯽ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﻋﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ
ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩکتر میشوی ، ﺩﻭﺭﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ می ﺭﺳﺪ
ﻫﺮﭼﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ اش ﺑﯿﺸﺘﺮ می ﺷﻮﺩ ، ﺑﺰﺭﮒ تر ﺑﻪ ﻧﻈﺮ می ﺭﺳﺪ
ﭼﺸﻢ ﻣﯽﺑﻨﺪﯼ ، می ﺑﯿﻨﯿَﺶ
ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ، ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﯾﺪﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺻﻤﯿﻤﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﺑﮕﻮ !

چرا دیوونگی نسبت به حساب نمیاد؟

مثلا بگن تو چه نسبتی باهاش داری؟

منم بگم دیوونشم

آرام آرام می بوسمت ..



آنقدر که طرح لبهایم روی تمام بدنت جا بماند !



بگذار همه بدانند آغوش تو ، تنها قلمرو من است

چه رابطه ای است بین گلوی تو و چشمان من ؟

تو بغض میکنی ، چشمان من خیس می شوند …

******************

عشق ما همانند روزهای هفته است ، تو شنبه و من جمعه !

نمی دانم چرا جمعه اینقدر به شنبه نزدیک است اما شنبه اینقدر از جمعه دور ؟!

******************

می گویند که ساکتم !

حکایتمان را برای هر که بگویم باورش نمی شود که آن همه عشق ،

آن همه نیاز ،

آن همه امید

ولی این همه حسرت

چیزیم نیست ، خوبم !
.
.
.
.
.
.
.
فقط تو را ندارم

Faghat khodet