میخواهم فقط باشی همین ومن حس امنیت حضورت رابه رخ تمام تاریکی هابکشم

کل دنیا روهم که داشته باشی بازهم دلت میخواهد
بعضی وقت ها فقط برای یک لحظه هم که شده همه دنیای یک نفرباشی

امیدوارم روزت روبایک دنیاامید یک بغل ارزو ویک عالمه انرژی مثبت شروع کنی
صبح نازت بخیر

سلام من به ان کسی که باسحر تمام جسم وجان او پرازنماز میشود

سلام صبح قشنگ پاییزیت به خیروشادی
سلام به اون اهل دلی که بی ریاوباصفاست
قلب پرازمحبتش همیشه بایاد خداست
دورباشه ازوجودتون هرچی غم وهرچی بلاست
گفتم سلامی عرض کنم نگید فلانی بی وفاست

زندگانی برای باورکردن ودوست داشتن است
من مدتهاباورکرده ام ودوست داشته ام
مدتهاراست گفته ام ودروغ شنیده ام

امشب که سقف بی ستاره اتاقم برسرم سنگینی میکند مانده ام که ازچه بنویسم
ازان هایی که دیروزبامن بوده اند وامروزرفته اند
یاازتوکه همیشه حرفها مرا میخوانی
ازتومینویسم

گاهی فقط نیازداریم که کسی فقط حضورداشته باشد
نه برای اینکه چیزی رادرست کند یاکارخاصی انجام بدهد
بلکه فقط به این خاطرکه احساس کنیم کسی کنارمان هست وبه مااهمیت میدهد

خاطرمان باشد به یاد هم باشیم شاید سالها بعد درگذرجاده ها بی تفاوت ازکنارهم بگذریم وبگوییم ان غریبه چقدرشبیه خاطرات من بود

بعضی وقت ها هم هست دلت می خواهد :
داستان زندگی ِتو هم کتابی شود ، آن هم کتابی چند فصلی !
گاهی دستت می گرفتی، ورقش می زدی ..
برمی گشتی به فصل های قبل تر، آدمهای بیخود توی قصه ات را پیدا می کردی،
برایشان توضیح می دادی چقدر عمرت را بیهوده به خاطرشان تلف کردی !
بعد ورق های مربوط به " بیخودی "ها را پاره می کردی و دور می ریختی ..
جوری که وقتی کاغذ پاره های مچاله شده را می دیدند ،
می فهمیدند نبودنشان فرقی با بودنشان نمیکرده !
می دیدند که بدون آنها نمرده ایی ، زنده ایی هنــــــوز..
راه می روی، نفس می کشی، می خندی ...
اصلا "بهتـــری"
بعضی وقتها آدم دلش چه چیزها که نمی خواهد ... !