بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
عشق دردناک
- تعداد نظرات : 1
- ارسال شده در : ۱۳۹۲/۰۵/۲۶
- نمايش ها : 284
تنها چیزی که تو زندگی واسم با ارزش و مهم بود
ولی همیشه کتکشو خوردم و شکستشو متحمل شدم
کاش تو نهادم نبود میگن عشق رو خدا تو نهاد انسان قرار داده
ولی کاش نبود و هیچوقت نداشتمش.
میدونین خیلی رنگاوارنگه ولی بی معنی تو خالی
بیرونش خوشرنگ و خش خطو خال ولی درونی مثل کوره سوزان
ای کاش که داخلش مثل ظاهرش بود اینی که تو داستانهاست جز افسانه ای بیش نییست
خدا میدونی تا واقعا یکی گرفتارش نشه نمیدونه چی میگم ولی بدونین که این از دلمه و همشو چشیدم.
از درده که مینالم و به خودم میپیچم نه از خماری.
البته عشقای این زمونه خیلی بی معنی تره.
سوسن:سلام بیژن
بیژن:سلام سوسن
سوسن:بیژی بریم چایی
بیژن:باشه عشقم ( حالا ده دقیقه نشدااااا بابا از کجا شد عشقت حالا نمیشناسیش کیه چی میخواد باباش کیه ماماش کیه چندتا بچن خونشون کجاست واووووووو ).
سوسی:من بابام تو کارخونه مدیر عامل همه کاره شرکته(تمومه شرکت و نظافتش دست باباشه.)
خوب تو چیکار میکنی بیژی جون کارت چیه درامدت چقده-نرسیده رگ آقا رو میخواد ببینه خوب خرجش میکنه یا نه
بیژی:من واحد کامپیوتری سنگگ پزی کار میکنم-میدونین که اونی که سنگگ میپزه
حالا دو روز نشده میمیرن واسه هم فردا بابا مامانتو بفرست خواستگاری من خواستگار دارما اگه نیاین منو میدن از دستت میرم .-بیا نیومده بخت خانوم باز شد تا دیروز یه نفرم درشونو نمیزداااا حالا خواستگارا صف کشیدن.
معلومه سرانجامش چیه از صدتاش نودتاش به چهار پنج سال نمیرسن که باهم پله های دادسرارو میشمرن بقیشم که معلومه پنج درصد به زور پدر و مادرای مدیر به زور و رنج ادامه میدن پنج درصدم هیچکدوم باهم کار ندارن آقا بعد از ظهرا با دوست دخترش اضافه کاری داره وقت نداره بیاد خونه خانومم با دختر خالش میخوان برن استخر خونه بغلی با دوست پسرشه.
خلاصه خدا آخر و عاقبتمونو بخیر کنه با این وضع واوضاع بی سرانجام.
ادامه دارد.
بله متاسفانه
مرسی دوست عزیز