دیوار کاربران


reyhaneh
reyhaneh
۱۳۹۳/۱۲/۰۵

ﻭﻃﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭﯾﺪﻥ ﺩﺭ ﭘﯽ ﻧﺎﻥ / ﻭﻃﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﻟﺒﻨﺎﻥ
??
ﻭﻃﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺮﺏ ﺭﺍ ﭼﺎﻕ ﮐﺮﺩﻥ / ﻣﻌﻠﻢ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﻍ ﮐﺮﺩﻥ
??
ﻭﻃﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﺍﺯ ﺍﻓﻐﺎﻥ / ﻭﻃﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﻔﺮ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺎﻥ
??
ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﺻﻒ ﻧﻮﻥ ﻭ ﺻﻒ ﺷﻴﺮ / ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﻫﻤﺶ ﺩﺭﮔﻴﺮ، ﺩﺭﮔﻴﺮ
??
ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﻫﻤﻴﻦ ﺑﻨﺰﻳﻦ ﻫﻤﻴﻦ ﻧﻔﺖ / ﻫﻤﻴﻦ ﻧﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺳﻔﺮﻩ ﻫﺎ ﺭﻓﺖ
??
ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﻲ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﻬﻤﻴﻪ ﺑﻨﺪﯼ / ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﮐﻤﺮﺑﻨﺪﻭ ﺑﺒﻨﺪﯼ
??
ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﻟﻴﺴﺎﻧﺲ، ﻋﻼﻑ، ﺑﻴﮑﺎﺭ / ﮐﻤﯽ ﭼﺎﻳﯽ، ﮐﻤﯽ ﻗﻠﻴﻮﻥ ﻭ ﺳﻴﮕﺎﺭ
??
ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﻌﺘﺎﺩ / ﭘﺴﺮﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﺭ، ﺍﯼ ﺩﺍﺩ ﺑﻴﺪﺍﺩ
??
ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﺗﻤﻮﻡ ﺳﻬﻢ ﻣﻠﺖ / ﻳﻪ ﺗﻴﮑﻪ ﻧﻮﻧﻪ ﻭ ﺑﺎﻗﻲ ﺧﺠﺎﻟﺖ
??
ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﺤﺎﻓﻞ / ﺯ ﺩﺭﺩ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺧﻮﻳﺶ ﻏﺎﻓﻞ
??
ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﺍﺩﺍﺭﻩ، ﺯﻳﺮﻣﻴﺰﯼ / ﺍﮔﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺪﯼ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻋﺰﻳﺰﯼ !
??
ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﭘﺸﺖ ﮐﻨﮑﻮﺭ / ﻓﺪﺍﯼ ﻣﺪﺭﮎ ﺍﺯ ﮔﻬﻮﺍﺭﻩ ﺗﺎ ﮔﻮﺭ
??
ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﻟﯽ / ﺯﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﻧﺸﻴﻦ، ﻣﺮﺩ ﺯﻏﺎﻟﯽ
??
ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﻳﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺁﺯﺍﺩ / ﮐﻪ ﮐﻠﯽ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﺁﺑﺎﺩ!
??
ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﺮﻣﻮﺩﺍﻳﯽ / ) ﻭﻟﯽ ﺗﻴﭗ ﻗﺸﻨﮕﻴﻪ؛ ﺧﺪﺍﻳﻲ !!!(
??
ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﺻﻼﺣﺎﺕ ﭼﻴﻨﯽ / ﻭﻃﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﻳﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺵ ﻧﺒﻴﻨﯽ!

raha95
raha95
۱۳۹۳/۱۲/۰۴

اسفند ؛ عین ِ پنجشنبه هاست

که همیشه صدبار قشنگ تر از جمعه هاست !

اصلا از همون شروعش قشنگه

حس بوی بهار از پشت پنجره

و بارقه ی آفتاب ِ گرم و بی جون از لای پرده ها روی پوست سرد خونه ....

شور ِ قشنگ چهارشنبه سوری

اسفند ینی یک سال دیگه یعنی یه شانس دیگه

خوش اومــــــــــــدی بهترین ماه ِ سال !

Mehdishirkhani
Mehdishirkhani
۱۳۹۳/۱۲/۰۴

مورد داشتیم عروس یه ساعت
.
.
.
.
.
.
پشت در آرایشگاه مردونه منتظربوده تا کار ابروی داماد تموم بشه

East boys

★گل بهاری★
★گل بهاری★
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

اشــــــــک

عنوان بلاگ جدیدم ممنون میشم سر بزنید

http://www.hamkhone.ir/member/19860/blog/view/187831/


reyhaneh
reyhaneh
۱۳۹۳/۱۲/۰۳

مردی باپدرش در سفر بودکه پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی برای مرده های شما نماز می خواند؟».
چوپان گفت: «ما کسی را برای این کار نداریم».خودم نماز آنها را می خوانم.
مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»
چوپان مقابل جنازه ایستادویکی دو کلمه زمزمه کرد و گفت: «نمازش تمام شد!»
مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟
چوپان گفت:بهترازاین بلد نبودم
مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.
شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟»
پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»
مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟
چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خداوند گفتم: “خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار میکنی ؟؟؟؟؟؟
دعا برای رفتگانمان فراموش نشه

PanGoOL
PanGoOL
۱۳۹۳/۱۱/۳۰

آدمهـای شکستـه...!
دو دسته اند:
آنهایی که یهویـی از دست یک نفـر افتـاده اند...!
آنهایی که یـواش یـواش...!
از دست همه تَـرَک بـرداشتـه انـد...!

reyhaneh
reyhaneh
۱۳۹۳/۱۱/۳۰

فکر کن دخترا برن جبهه:
نیلوفر اون پسره رو بکش؛ نه خشگله گناه داره!
سارا اون خشاب ها رو پر کن؛ وایستا لاکم خشک شه!
نازنین پس چرا شلیک نمیکنی؟ بذار موهامو ببندم!
مریم فردا میریم خط مقدم؛ ای وای من چی بپوشم؟
.

Mehdishirkhani
Mehdishirkhani
۱۳۹۳/۱۱/۲۴

دنیا <———-> تو

اگه گفتی این یعنی چی ؟

یعنی تمام دنیا یک طرف تو یک طرف

East boys

reyhaneh
reyhaneh
۱۳۹۳/۱۱/۲۴

"ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ 1070 ﮐﻮﺩﮎ ﺍﺳﺖ""
" ﺍﺣـﺪ ﻋﻈﻴـﻢ ﺯﺍﺩﻩ "ﻣﻮﻟﺘـﻲ ﻣﻴﻠﻴـﺎﺭﺩﺭ ﺍﻳـﺮﺍﻧـﻲ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﻦ 7 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ﻭ ﯾﺘﯿـــﻢ ﺷﺪ ....
ﺍﻭ ﭘﺎﯼ ﭼﻮﺏ ﻗﺎﻟﯽ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺗﺎ ﺳﻦ 23 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﻭ ﺯﺟﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ.....
ﺍﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺗﺎﺟﺮ ﻓﺮﺵ ﻭ ﺑﯿﺰﯾﻨﺲ ﻣﻦ ﺟﻬﺎﻥ و از کارآفرینان بزرگ ایران ﺍﺳﺖ.....
اکنون نیز در حال ساخت بزﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻫﺘﻞ ﺩﺭ ﺧﺎﻭﺭ ﻣﯿﺎﻧﻪ است.....
"ﺍﺣﺪ " ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﻏﺼﻪ ﻳﺘﻴﻤﻲ ﭼﻮﻥ ﺑﺎﺭﻱ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﺑﻪ ﺩﻭﺷﻢ ﺑﻮد...
بغض ﻣﻲﻛﻨﺪ و می گوید(یتیم) ﻫﻴﭻﻛﺲ ﺭﺍ ﻧـــﺪﺍﺭﺩ....
ﺍﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﯽ 1070 ﮐﻮﺩﮎ ﯾﺘﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﺮ ﺳﺎﻝ 100 ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﻣﺎﺭ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ....
ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺣﺴﺎﺑﻬﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺪﺕ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ....
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺩﺧﺘﺮ 50 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺟﻬﺎﺯ تخصیص ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ....
ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭘﺴﺮ 75 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻭ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ.....
600 ﻧﻔﺮ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺣﻘﻮﻕ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ 2 ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﯿﺪﻫﺪ....
ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺷـــﺮﻑ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺍﯾﻦ مرد و ای کاش همه کارآفرینان ایران زمین، به این سطح از بخشایش و یا حتی بیشتر از آن دست پیدا کنند....

آرش
آرش
۱۳۹۳/۱۱/۲۳