شعر خودمه.فی البداعه گفتم:
کاش دنیاجوردیگربود
کاش آدماش 1رنگی
پیشه دل خویش می کردند؛
کاش جای سیاست و تزویر
ذره ای صداقت و صافی
اندر دل این جماعت بود؛
آه مردم ب ک گویم من
ک بیایید جملگی باهم
عاشق و مهربان و صاف شویم؛
بخدانیست روشنی فکری
پز و تزویر و تمسخر اخلاق؛ریش خاص و گیسوان بلند یا که پوشیدن ساپورت و جراحی دماغ؛
کاش دلهایمان شود یکرنگ؛کاش اشکهایمان جاری؛کاش جواب دوستتدارم؛این نبود؛مشت بر دندان
آه؛حرف بسیاراست؛گوش آن ولیک ندیدم من؛
کاش روزی رسد نباشد هیچ
شیر و ببر و پلنگ دلقک سیرک؛
کاش روزی شود ک نندازند
آشغال و تف خود روی زمین؛
کاش من هم میشدم گاوی
کاش اشکاهای من شود کمرنگ
باگریه من نوشتم اینهارا
کاش ازمن نگرددی دلتنگ

گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ

آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد

فرهنگ لغت مامانم :
این آشغالا که میزاری تو گوشت = هدست .
این آشغاله که شب و روز دستته = موبایلم .
این آشغالا که همش سرت توشه = لپ تاپم .
این آشغالا که میخوری = قره قروت .
این آشغال دونی = اتاقم !!!
این آشغال = خودم

5+

ﺁﯾﺎ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ ؟ ! ؟ ! ؟
ﺁﯾﺎ ﻫﯿﭻ ﺍُﻣﯿﺪﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ِ ﺍﻭ ﻧﯿﺴﺖ... ؟ ! ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﯿﺪ، ﮐﺎﻓﯿﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺷﻢ ﺑﯿﺎﺩ...
کمتر ِ 48 ﺳﺎﻋﺖ ﻋﺸﻖ ِ ﺳﺎﺑﻘﺘﻮﻥ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻩ...!
۱۰۰% تضمینی....!!!
ﻭﺍﻻ ﺷﺎﻧﺲ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ...!!!!

دو راه واسه شناخت دخترها بعد از حموم وجود داره..
١.آرایش دوباره ی صورت
٢.آزمایش دی ان ای
تحقیقات نشون داده بهیچ عنوان راه سومی وجود ندارد!! ))))))))

اعلام وضعیت کنید!!!
http://www.hamkhone.ir/member/74676/blog/view/177219/
+5

سعی کنید روزتون رو با نام خدا و "گور بابای بعضی ها" شروع کنید...........

ینی هیچوقت نذارید کامپیوترتون بفهمه عجله دارین!
یه ارورایی میده که بیل گیتس تو کَفش میمونه))))))))

پر از خواب سیبه شکوفه رو شاخه

نموندی نگفتی دلم تنگ میشه آخه

دو دستامو دیگه نمیگیره دستات

چقد سخته نیستی چقد خالیه جات

نموندی ببینی

نموندی ببینی

نموندی ببینی

غمت موندگاره تمومی نداره تمومی نداره

♫♫♫

یه ابری گرفته چشامو همیشه

میدونم نمیای میدونم نمیشه

تو هر لحظه ی من غمت موندگاره

دوست داشتن تو تمومی نداره

نموندی ببینی

نموندی ببینی

نموندی ببینی

چه لبخند سردی چه شادی سختی

نموندی ببینی

نموندی ببینی که عشق سرپناه شد

که این خونه روشن به خورشید و ماه شد

نموندی ببینی که قصه ورق خورد

کنارم نشسته اونکه قلبمو برد

…

میدونم نمیای میدونم نمیشه

واسم این حقیقت چه تلخه همیشه

می ‌خواستم چشم ‌های تو را ببوسم

تو نبودی، باران بود

رو به آسمان بلند پر گفت ‌و گو گفتم:
تو ندیدیش؟!

و چیزی، صدایی

صدایی شبیه صدای آدمی آمد

گفت: نامش را بگو تا جست‌ و جو کنیم

نفهمیدم چه شد که باز

یک هو و بی ‌هوا، هوای تو کردم

دیدم دارد ترانه ‌ای به یادم می ‌آید

گفتم: شوخی کردم به خدا

می‌ خواستم صورتم از لمس لذیذ باران

فقط خیس گریه شود

ورنه کدام چشم

کدام بوسه

کدام گفت ‌و گو؟!

من هرگز هیچ میلی

به پنهان کردن کلمات بی ‌رویا نداشته‌ ام !