دیوار کاربران


baran1111
baran1111
۱۳۹۴/۰۶/۲۶

می خواهم مهمانی بگیرم...
یک مهمانیِ دو نفره...
من و ....
من و خدا...
به صرفِ قهوه...
قهوه ای تلخ...
به تلخیِ خودم...
شاید برایش شکر هم گذاشتم
...اما نه...
نمک می گذارم...
باید خدا را نمک گیر کنم...
می خواهم اینگونه او را مجبور کنم...

مجبور کنم تا او هم مرا دعوت کند...

به همان آرامش غریبی که در کنارش می توان داشت...
+5

rezafaryadrase
rezafaryadrase
۱۳۹۴/۰۶/۲۶

داستان زیبای مرد کور



روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود؛روی تابلو خوانده می شد:«من کور هستم،لطفا کمک کنید.»

روزنامه نگارخلاقی از کنار او می گذشت،نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن رو برگرداند و اعلان دیگری را روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او انداخت و آن جا را ترک کرد.

عصر آن روز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است.مرد کور از صدای قدم های او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته،بگوید بر روی آن چه نوشته است؟

روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد...

مرد کور هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:

امروز بهار است ولی من نمیتوانم آن را ببینم!!

نتیجه:
وقتی کارتان را نمی توانید پیش ببرید،استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترین ها ممکن خواهد شد.

باور داشته باشید هرتغییر،بهترین چیز برای زندگی است.

«حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است...

ѕнєуɗα
ѕнєуɗα
۱۳۹۴/۰۵/۰۳

+5


ѕнєуɗα
ѕнєуɗα
۱۳۹۴/۰۵/۰۳



دل مرده

به ظاهر خنده ای بر لب

و گاهی حرفهای پیچ در پیچ

و هم هیچ

و گه گاهی و گه گاهی

دو خط شعری

که گویای همه چیز است و خود ناچیز


reyhaneh
reyhaneh
۱۳۹۴/۰۵/۰۲

ﺍﻃﻼﻋﻴﻪ ﺧﻴﻠﻰ ﻣﻬﻢ
ﺭﺳﻮﺍﻳﻰ ﺩﻳﮕﺮ ﻭ ﺟﻨﺎﻳﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ ﺍﻳﻦ
ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ﻛﺸﻮﺭ توسط عربها ﺍﮔﺮ ﺍﻳﺮﺍﻧﻰ ﻫﺴﺘﻰ
ﻭ ﻏﻴﺮﺕ ﺩﺍﺭﻯ ﭘﺨﺶ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺟﻠﻮ ﺍﻳﻦ
ﺗﻤﺪﻥ ﻛﺸﻰ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺸﻪ ، ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﻪ
ﻯ ﺣﺬﻑ ﻛﺎﻣﻞ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﻰ ﺍﺯ
ﻛﺘﺎﺏ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﺧﻴﺮﺃ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺷﺪﻩ
ﻣﺠﺴﻤﻪ ﻯ ﻧﻤﺎﺩﻳﻦ ﻛﻮﺭﺵ ﻛﺒﻴﺮ ﻛﻪ
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺧﺠﻴﺮ ﺩﺭ ﺑﻨﺪﺭ ﺧﻤﻴﺮ
ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﻭ ﺑﻪ
ﺩﺭﻳﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺷﺪ،ﺗﻌﺪﺍﺩﻯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺳﻮﺩ ﺟﻮ
ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺑﻮﻳﻰ ﺍﺯ ﻋﺮﻕ ﻭﻃﻨﻰ ﻧﺒﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺭﻭﻯ ﺁﺏ ﺑﻮﺩﻩ ﻋﻜﺲ
ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺎﻳﻌﻪ ﭘﺮﺍﻛﻨﻰ ﺩﺍﻝ ﺑﺮ
ﻧﺼﺐ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﻛﻮﺭﺵ ﺭﻭﻯ ﺁﺏ ، ﺍﻗﺪﺍﻡ
ﺑﻪ ﺗﺨﺮﻳﺐ ﺍﺫﻫﺎﻥ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻣﺎ
ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺍﺯ ﺍﺻﻞ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﻭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ
ﺍﻳﻦ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺗﺎﺭﻳﺨﻰ ﺑﻨﺪﺭ ﺧﻤﻴﺮ ﻭ
ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﺧﺒﺮ ﻧﺸﺪ ﺗﺎ ﺍﻛﻴﭙﻰ ﺧﻮﺩ ﺟﻮﺵ
ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻯ ١٢٥ ﻗﻮﺍﺻﻰ ﺍﻗﺪﺍﻡ
ﺑﻪ ﭘﻴﮕﻴﺮﻯ ﻭ ﻧﻬﺎﻳﺘﺄ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺩﺭ
ﻗﻌﺮ ﺩﺭﻳﺎ ﺷﺪﻧﺪ،ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﻰ
ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺗﺶ ﺩﺭ ﻗﻠﻪ ﻫﺎﻯ
ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ؟ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﺨﻮﺍﺏ
ﻛﻮﺭﺵ ، ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪ ﺭﻭﺯﻯ ﻛﻪ ﻋﺮﺏ
ﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺰﺍﻯ ﺍﻋﻤﺎﻟﺸﺎﻥ ﺑﺮﺳﻨﺪ ﻭ
ﺍﻳﻦ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺍﺻﻠﻰ ﺧﻮﺩﺵ
ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ.ﺍﮔﺮ ﺍﻳﺮﺍﻧﻰ ﻫﺴﺘﻰ ﻭ ﻏﻴﺮﺕ
ﺩﺍﺭﻯ ﺗﻮ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﻯ ﺩﻳﮕﻪ ﺑﺰﺍﺭ ﺗﺎ ﻫﻤﻪ
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻨﺎﻳﺖ ﺑﺎ ﺧﺒﺮ ﺑﺸﻮﻧﺪ.

rezafaryadrase
rezafaryadrase
۱۳۹۴/۰۵/۰۲

♣♣♣♣♣به سلامتی رفیق♣♣♣♣♣

سلامتیه دوست نازنینی که گفت:

قبر منو خیلی بزرگ بسازین…. چون یه دنیا ارزو با خودم به گور میبرم !



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

سلامتی رفیقایی که روز قیامت فقط زمین از دستشون شاکیه !

اونم به خاطر سنگینیه مرامشون . . .



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

سلامتی رفقایی که میخ نگاهشون ، لاستیک دلمون رو پنچر کرده تا ما بی زاپاس تو جاده رفاقت بمونیم !!!

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

rezafaryadrase
rezafaryadrase
۱۳۹۴/۰۵/۰۲

رابطه با خدا

«مَنْ أَصْلَحَ ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللّهِ أَصْلَحَ اللّهُ ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیاهُ. وَ مَنْ کانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ کانَ عَلَیْهِ مِنَ اللّهِ حافِظٌ.»

آن که میان خود و خدا را اصلاح کند، خدا میان او و مردم را اصلاح مىکند و آن که کار آخرتِ خود را درست کند، خدا کار دنیاى او را سامان دهد. و آن که او را از خود بر خویشتن واعظى است، خدا را بر او حافظى است.

rezafaryadrase
rezafaryadrase
۱۳۹۴/۰۵/۰۱

53 53 53

تجربه میوه ای است که آن را نمی چینند مگر پس از گندیدن. ارسطو

خشم با دیوانگی آغاز می شود و با پشیمانی پایان می پذیرد. فیثاغورث

یک زندگی مطالعه نشده ،ارزش زیستن ندارد . سقراط

کسی که دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می کند. گوته

کسی داناست که می داند هیچ نمی داند. ضرب المثل فلسطینی

یکی از معجزات عشق این است که ما از درد های آن نیزلذتی احساس می کنیم . ژان ژاک روسو

یک کلمه محبت آمیز می تواند همه زمستان انسان را گرم کند. ضرب المثل ژاپنی

53 53 53

rezafaryadrase
rezafaryadrase
۱۳۹۴/۰۴/۳۱

خدایا…
آغوشت را امشب به من می دهی ؟
برایِ گفتن چیزی ندارم
اما برایِ شنفتنِ حرفهایِ تو گوش بسیار . .
می شود من بغض کنم
تو بگویی : مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی . .
می شود من بگویم خدایا ؟
تو بگویی : جانِ دل . .
می شود بیایی ؟؟؟

rezafaryadrase
rezafaryadrase
۱۳۹۴/۰۴/۳۱

برایم نوشته بود :
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند …
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست چون خدایی هست … آری و چه زیبا نوشته بود !
همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛ چون خدایی هست …