دیوار کاربران


bahar134
bahar134
۱۳۹۳/۰۳/۱۲

http://www.hamkhone.ir/member/7110/blog … bahar134-/
مهمون صندلیه داغ منم.هووووووووووووووووووووووووووووووووورااااااااااا..........

sahell2022
sahell2022
۱۳۹۳/۰۳/۱۲

هیچ چیز بیهوده تر از این نیست که انرزی ات را صرف نگرانی کنی...
هر چه بیش تر خودت را درگیر مشکل کنی ان مشکل سخت تر میشود...
مسایل را خیلی جدی نگیر...
زندگی ات را با ارامش سپری کن نه با افسوس...
..............................................................

0Arta
0Arta
۱۳۹۳/۰۳/۰۳

شنگول منگول 2014

گرگه: تق تق تق... در میزنه

مادر شنگول منگول:
.
.
.
.
.
.
.
.
بچه ها نیستن بیا تو نفسم .......

M5-6

بقیش دیگه فیلتره

mansore
mansore
۱۳۹۳/۰۳/۰۳

این دنیا را به آنانی هدیه میکنم که

به خیالشان دنیا فقط برای آنهاست

ولی برای تو آسمان را آرزو میکنم که همیشه مانند دلت زیباست

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۳/۰۳/۰۳

دوست داشتن آدمها را می توان

از تـــوجه آنها فهمید
وگرنه حرف را که همه می توانند بزنند...

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۳/۰۳/۰۲

lost control

Life.. has betrayed me once again
I accept that some things will never change.
I've let your tiny minds magnify my agony
and it's left me with a chemical dependency for sanity.

Yes, I am falling... how much longer 'till I hit the ground?
I can't tell you why I'm breaking down.
Do you wonder why I prefer to be alone?
Have I really lost control?

I'm coming to an end,
I've realized what I could have been.
I can't sleep so I take a breath and hide behind my bravest mask,
I admit I've lost control
Lost control...

کنترل از دست رفته

زندگی...باری دیگر به من خیانت نمود!

پذیرفته ام که برخی چیزها هرگز تغییر نخواهند یافت!

اجازه دادم افکار ریزت جان کندنم را زیر ذره بین قرار دهند!

و این (افکار تو) مرا همراه یک اعتیاد برای ذهنم ترک گفتند!

بله. سقوط می کنم...چه مدت طول خواهد کشید تا به زمین برخورد کنم؟!

نمی توانم به تو بگویم که به چه دلیل ناگهان سقوط می کنم (در هم می شکنم)!

آیا در شگفتی که چرا ترجیح می دهم تنها باشم؟!

آیا واقعاً کنترلم را از دست داده ام؟!

به سمت یک فرجام می آیم!

درک کرده ام چیزی را که می توانستم باشم!

نمی توانم بخوابم بنابراین نفسی می گیرم و در پشت دلیرترین نقابم(ماسکم)مخفی می شوم!

اقرار می کنم که کنترلم را از دست داده ام!

کنترل از دست رفته...

47atena
47atena
۱۳۹۳/۰۳/۰۲

واسه آبادان خرمشهرمی پرم مثل کبوتر میرم اون بالای بالامیگذرم ازهمه ی شهر

می بوسم شهر خرمشهر اون دیاریاران میزنم سجده به خاکت زنده بادا ایران

یاد شهید والا محمد جهان آرا شهید اردیبهشتی یاد اسحاق دارا

یاد اشک دو دیده یاد خون چکیده یاد حسین فهمیده که به خدا رسیده

یاد حماسه هاشون میون رود کارون یاد مرد بلمرون یاد جزیره مجنون

واسه شهر خرمشهر میخونم از دل و جون میخونم زنده باشه یاد و خاطره هاش

سالروز آزاد سازی خرمشهر مبارک

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۳/۰۳/۰۲

مهربانیت را بـﮧ دستـﮯ ببخش ؛

که می دانـﮯ با او خواهـﮯ ماند ...

و گـــرنـﮧ حسرتـﮯ مــﮯ گذارﮮ بر دلـﮯ که دوستــت دارد..

Tara2afm
Tara2afm
۱۳۹۳/۰۳/۰۲

گاهی نیاز داریم بی خیال شویم ؛
بی خیال گذشته
بی خیال آینده
بی خیال احساس ،
بی خیال اگرها و شایدها
گاهی لازم است
بگوییم هر چه باداباد . . . !

maziar741
maziar741
۱۳۹۳/۰۳/۰۲

گاهی حرف ها وزن ندارد…..ریتم ندارد…..آهنگ ندارد….اما خوب گوش کن…..درد دارند……