دیوار کاربران


sarina222
sarina222
۱۳۹۲/۰۶/۲۸

احساسم را به دار آویختم

منطقم را به گلوله بستم

لعنت به هر دو که عمری بازیم دادند

دیگر بس است

میخواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم!

sarina222
sarina222
۱۳۹۲/۰۶/۰۷

هیچکس اشکی برای مانریخت،هرکه بامابود ازماگریخت،چندروزیست حال من دیدنیست،حال من از این وآن پرسیدنیست،گاه بر زمین زل میزنم گاه برحافظ فال میزنم،حافظ دیوانه فالم را گرفت،یک غزل آمد که حالم را گرفت!
گفت:
ما ز یاران چشم یاری داشتیم،خودغلط بود آنچه میپنداشتیم

elyas_212
elyas_212
۱۳۹۲/۰۶/۰۶

چه تلخ است علاقه ای که عادت شود . . .
عادتی که باور شود . . .
باوری که خاطره شود . . .
و خاطره ای که درد شود . . .

elyas_212
elyas_212
۱۳۹۲/۰۶/۰۶

عضی دوستیا شوخی شوخی میان و جاگیر میشن توی دلت !
تبدیل به یه عشق عمیق میشن …
ته نشین میشن توی قلبت …
ولی یه روز خیلی راحت تو سکوت میرن !
اونجا باورش سخته ، اونوقته که باید بلد باشی چطور با یه خاطره کنار بیای !

sarina222
sarina222
۱۳۹۲/۰۶/۰۶

دیدیم نمیشود درزمین عاشق شدبه اسمان پروازکردیم

وقتی برگشتیم مارادرقفس انداختند

نتوانستیم ثابت کنیم پرنده نیستیم

ماتنها

عاشق شده بودیم

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۵/۲۱

من که تصویری ندارم در نگاه هیچکس

خوب شد هرگز نبودم تکیه گاه هیچکس

کاش فنجانی نسازد کوزه گر از خاک من

تا نیفتد در دلم فال سیاه هیچکس

بهترین تقدیر گلها چیدن و پژمردن است

سعی کن هرگز نباشی دلبخواه هیچکس

*****************************

آخرین بلاگم :

خط سرنوشت

اگه وقت کنی بخونی ، ممنون میشم